۱۳۸۴ تیر ۲۲, چهارشنبه

در مورد حجاب ( ۲ )

در مورد حجاب ( ۲ )


10- مرحوم ملا احمد نراقی در کتاب « مستند الشیعة 4/246 » می نویسد ؛
و منه یظهر الحال فی الشعر ، و انه لایجب ستره ، کما صرح به بعضهم . بل العنق ، کما عن بعضهم . بل الاذنین ، مع احتیاط فی الاخیر ، بل الثانی . و المراد بالشعر الذی لایجب ستره ، ما انسدل من الرأس و وقع علی الوجه و نحوه . و اما الواقع علی الرأس ، فوجوب ستره مجمع علیه . و فی الاخبار دلالة علیه = از این بررسی ، حکم « مو » آشکار می گردد و اینکه « پوشاندن مو ، واجب نیست » همانگونه که برخی فقهای شیعه به آن تصریح کرده اند . بلکه حکم « عدم وجوب پوشش گردن » نیز آشکار شد ، همانگونه که از برخی فقهاء نقل شده است ، بلکه حکم « عدم وجوب پوشش گوش ها » نیز آشکار شد ، البته با « احتیاط در پوشش گوش ها » بلکه « احتیاط در پوشش گردن » .

الف ) ایشان با قاطعیت تمام ، به « عدم وجوب پوشش مویی که از محدوده ی سر ، به محدوده ی صورت و کتف تجاوز می کند » فتوا داده است ، و این فتوا را به بعضی از فقهاء نیز نسبت می دهد . (یظهر الحال فی الشعر ، و انه لایجب ستره ، کما صرح به بعضهم ) .

ب ) وی ، عدم وجوب پوشش گردن و گوشها را هم مطرح کرده است . هرچند در هر دو مورد  احتیاط می کند . البته قول به عدم وجوب پوشش گردن را نیز به برخی فقهای شیعه نسبت می دهد . (لایجب ستره ... بل العنق ، کما عن بعضهم ) .

پ ) هیچ سخن صریحی در اختصاصی بودن این فتاوی ، نسبت به ستر صلاتی ، در کلام ایشان وجود ندارد . به عبارت دیگر ، اطلاق کلام او شامل هر دو بحث می شود .

11- عمده ترین دلیل قرآنی در بحث « پوشش بدن » و چند و چون آن در مرد و زن ، آیات « 30 و 31 سوره ی نور » اند .  اکنون به این آیات توجه می کنیم ؛

قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم  و  یحفظوا فروجهم ، ذلک ازکی لهم ، ان الله خبیر  بما یصنعون . و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن ، و لایبدین زینتهن الاّ ما ظهر منها ، و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن و لایبدین زینتهن الاّ لبعولتهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن او ماملکت ایمانهن او التابعین غیر اولی الإربة من الرجال او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء ، و لایضربن بأرجلهن لیعلم مایخفین من زینتهن ، و توبوا الی الله جمیعا أیها المؤمنون لعلکم تفلحون . ( نور 30 و 31 )

  در این دو آیه ، احکامی در مورد پوشش بدن ، بیان گردیده است . عمده ی این موارد ، عبارتند از ؛

1 ) « چشم ندوختن به نامحرم» ،برای زن و مرد . ( یغضوا من ابصارهم -  یغضضن من ابصارهن ).
2 ) قرار ندادن زینت های طبیعی و غیر طبیعی زنان در معرض دید بیگانگان و نامحرمان . ( و لایبدین زینتهن الا ... ) .
3 ) جواز آشکار کردن زینت هایی که معمولا و طبیعتا آشکار اند ، مثل دست و صورت و زینت های عرفی و معمول در آنها که زنان در جوامع مختلف بشری عموما خود را با آن می آرایند . ( و لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها ) .
4 ) جواز آشکار کردن زینتها ی مخفی ، نزد برخی خویشاوندان ( محارم ) زن ، مثل ؛ شوهر ، پدر شوهر و پدر بزرگ های وی ، پسر و نسل ذکور پسری و دختری ، پسر شوهر ( که از همسر دیگری متولد شده است ) ، برادر ، پسر برادر و نسل ذکور وی ، پسر خواهر و نسل ذکور وی ، زنان غریبه ، مرد برده ای که در مالکیت او است و مرد یا پسر غریبه ای که درک شهوانی ندارد . ( و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آباء بعولتهن او ... ) .
5 ) قرار دادن روسری ها ، به گونه ای که گریبان را بپوشاند . ( و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن ) .
6 ) پایکوبی نکردن ، به قصد مطلع کردن نامحرمان از زینت های مخفی خویش . ( و لایضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن ) .

البته در چند و چون دلالت برخی از این موارد بر وجوب ، حرمت ، استحباب و یا کراهت ، اختلاف نظر هایی بین فقهای شریعت  پدید آمده است ، همچنان که  در مصداق یابی برای برخی عناوین یاد شده  ،  دیدگاه های گوناگونی ابراز شده است .
  یاد آوری این نکته نیز لازم است که در مورد خویشاوندان زن ( محارم ) ، مواردی چون ؛ « پدر و پدر بزرگ ها ، دامادها ، عمو ها و عمو بزرگ ها ، دایی ها و دایی بزرگ ها » نیز به موارد مذکور در آیه ( در مورد جایز بودن آشکار کردن زینت های مخفی ، نزد آنان ) افزوده می شوند . این مطلب از سایر آیات و روایات ، اثبات می شود و اختلاف معتنابهی در آن وجود ندارد .

الف ) این دو آیه ( مورد استناد فقهاء ) در میان مجموعه ای مرتبط به هم ، از آیات سوره ی « نور » قرار دارد که توجه به تمامی آنها ، مراد و مقصود اصلی را روشن می کند .
  از آیه ی 27 که در مورد « لزوم استیذان و سلام گفتن » به هنگام ورود به محل سکونت دیگران است ، مطلب شروع شده است و به آیه ی 33 که در مورد « عفت ورزیدن کسانی که امکان ازدواج ندارند و پرهیز از وادار کردن کنیزکان به زنا » است، ختم می شود. در این میان از قراردادن روسری زنان ( خمار ) به گونه ای که گریبان ( جیب ) را بپوشاند و پرهیز از اظهار زینت های مخفی برای افراد بالغ ، عاقل و نامحرم نیز یاد شده است .
  حتی می توان گفت که تمامی آیات آغازین سوره ( که در مورد ؛ زنا ، لعان ، اتهامات ناموسی ، تشییع فاحشه و سنخیت خبیث با خبیث و طیب با طیب است - 1 تا 21 ) مربوط به مسائل ناموسی و جنسی و رابطه ی مثبت و منفی آدمیان در این زمینه ، به لحاظ اخلاقی و فقهی است .
  البته در آیات انتهایی سوره ( 58 تا 60 ) ، مجددا به بحث استیذان بر می گردد و گویی اساس این سوره را به مباحث جنسی و ناموسی اختصاص می دهد .

ب ) در آیات آغازین  تا 21  ، که در مورد « زنا ، تشییع فاحشه ، رمی محصنات و  افک » است ، از شدید ترین جملات در پایان آیات یاد شده استفاده شده است . ( جملاتی همچون ؛ « و لاتأخذکم بهما رأفة ... و لیشهد عذابهما طائفة من المؤمنین /2 » یا « و حرّم ذلک علی المؤمنین /3 » یا « اولئک هم الفاسقون /4 » یا «...ما اکتسب من الإثم ... له عذاب عظیم /11» یا « هذا إفک مبین /12 » یا « اولئک عندالله هم الکاذبون /13» یا « لمسّّکم فی ما أفضتم فیه عذاب عظیم /14 » یا « و هو عندالله عظیم /15 » یا « لهم عذاب ألیم فی الدنیا و الآخرة /19» یا « لعنوا فی الدنیا و الآخرة و لهم عذاب عظیم /23 » ) .
  درهمین حال  « درخصوص اجازه گرفتن ( استیذان ) ، چشم ندوختن ( غض بصر  ) ، حفظ عورت و آشکار نکردن زینت های مخفی ( عدم ابداء زینت ) » (  آیات 27 تا 33  )یکباره زبان تهدید ، توعید ( به عذاب ) و الزام به ترک ، را رها کرده و با زبان توصیه ی اخلاقی ، همچون ؛ « این برای مومنان بهتراست ( ذلکم خیر لکم / 27 ) یا پاکیزه تر است( ازکی لهم/30 ) و یا عفت ورزیدن برای زنان سالخورده بهتر است ( ان یستعففن خیر لهن /60 ) » به میدان آمده است .
  بنا بر این ، اگر کسی مدعی شود که این آیات ( به خودی خود ) دلالتی بر وجوب ندارند ، نه تنها سخنی به گزاف نگفته است ، بلکه سخن او ، منطبق با ظواهر عبارات قرآن نیز هست .

پ ) مرحوم نراقی در کتاب « مستند الشیعة 16/42 و 43 » درمورد « جواز نظر به عورت غیر مسلمان » می نویسد ؛
... خلافا للحلی [ ابن ادریس ] و المختلف ، لإطلاق قوله تعالی : « قل للمؤمنین یغضوا من أبصارهم » و یجاب عنه ؛ بانه مجمل . و مع التسلیم ، علی الوجوب غیر دالّ ... = ... برخلاف ابن ادریس حلی و علامه ی حلی در کتاب « مختلف الشیعة » که با استناد به آیه ی 30  سوره ی نور [به « عدم جواز نگاه به عورت غیر مسلمان » قائل شده اند ] . در پاسخ دیدگاه این دو فقیه ، گفته می شود ؛ « مفهوم آیه مجمل و مبهم است » و در صورت پذیرش « عدم ابهام و اجمال در مفهوم آیه » ، این آیه دلالتی بر وجوب « چشم پوشی ( غض بصر ) و نگاه نکردن » ندارد .

  ایشان ، رسما تصریح می کند که ؛ « آیه دلالت بر وجوب ندارد » ( علی الوجوب غیر دالّ ) .

ت ) بنا بر این برداشت ، تمامی اوامر و نواهی موجود در آیات فوق ( خصوصا آیات 30 و 31 ) با توجه به تعلیل موجود در آن ها ( ذلک ازکی لهم ) ، حمل بر عدم الزام می شوند . یعنی اوامر آن استحبابی و نواهی آن تنزیهی ( کراهتی ) شمرده می شوند .

ث ) آن دسته از فقیهانی که در مورد آیات سوره ی نور و دلالت آن بر موضوع پوشش بدن ، اظهار نظر کرده اند ، اکثر قریب به اتفاقشان ، بر استفاده ی « الزام» تأکید کرده و اوامر موجود در این دو آیه را وجوبی  و نواهی را تحریمی شمرده اند . البته در این آیات ، حکم صریحی در مورد « پوشش سر و گردن » وجود ندارد و تنها با استناد به « دلالت تضمنی یا التزامی » می گویند : « حکم به پوشاندن گریبان با خمار ، حکم به لزوم گرفتن خمار بر سر نیز هست » . ممکن است این رویکرد ، ناشی از تفسیر آیات با برخی روایات باشد که دلالت آنها نیز « بر وجوب پوشش سر و گردن » اطمینان بخش نیست .

  در این آیات ، عمدتا به موارد خاصی برای پوشاندن ، صریحا اشاره شده است؛

یکم ؛ پوشاندن عورت ، برای زن و مرد (یحفظوا فروجهم _ یحفظن فروجهن _ لم یظهروا علی عورات النساء ) .

دوم ؛  پوشاندن گریبان برای زن ( و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن ) چرا که گریبان ( یقه ) لیاس های مرسوم آن زمان ، وسیع و گشاد بوده و در هنگامه ی داد و ستد و فعالیت های بیرون از منزل یا پذیرایی از مهمانان ، سایر اعضای بدن زنان از درون گریبان آنان دیده می شد . حتی بخاطر رایج نبودن لباس های زیرین ، امکان تحریک به فساد از این طریق ، بیش از جهات دیگر بود . بنا بر این با استفاده از پوشش های رایج آن زمان ( خمار = تکه پارچه ای که روی سر می انداختند و آن را به پشت گوشها برده و می بستند و گردن و گریبان و گوش را در منظر دید دیگران قرار می دادند ) قرآن کریم در آیه ی 31 سوره ی نور ، تنها  به « پوشاندن گریبان » با استفاده از امکانات رایج ، توصیه کرده است و هیچ توصیه ی دیگری را نمی توان با قاطعیت ، به این کلام خدای سبحان نسبت داد .

سوم ؛ پوشاندن زینت های مخفی بدن برای زن ( و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن... _ و لایضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن ) .

چهارم ؛ رسما مواردی که پوشاندن آن معمول نبوده است را از شمول « توصیه به پوشش » خارج ساخته و آن را استثنا کرده است . یعنی عدم پوشاندن مواردی که پوشاندنش رایج نبوده ، مجاز شمرده شده است . ( و لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها ) .

مرحوم مقدس اردبیلی در خصوص مواردی که پوشاندن آن معمول نبوده چنین نظر می دهد ؛

و ایضا ان نظر الی العادة و الظاهر ، خصوصا الفقیرات ، فالعادة ظهور الرقبة بل الصدر و العضدین و الساقین و غیر ذلک . و بالجملة ، الحکم محل الإشکال . = اگر به عادت و رسم ظاهری زمان نزول آیه نگریسته شود ، خصوصا زن های فقیر ، معمولا گردن و بالای سینه و ساق دست ها و ساق پاها و برخی موارد دیگر نیز پوشانده نمی شد و اجمالا حکم مسأله مورد اشکال است . (زبدة البیان 2/687) .

  بنا بر این ، هیچ سخن صریحی در مورد « لزوم پوشش سر و گردن » در آیات سوره ی نور ، وجود ندارد ، بلکه مجاز بودن عدم پوشش قسمت هایی از بدن که در عرف زمان نزول وحی پوشاندن آن رایج نبوده نیز مورد تأیید قرار گرفته است . تحقیقات تاریخی نیز ، عدم رواج پوشش سر و گردن ( در همه ی حالات و همه ی مکان های عمومی ) را تأیید می کند .


11- در مورد آیه ی « احزاب/59 » و عدم دلالت آن بر وجوب پوشش سر وگردن ، نظر مخاطبان را به دیدگاه مرحوم آیةالله محقق داماد ، که توسط آیةالله جوادی آملی در « کتاب الصلاة 2 /51 و 52 » گزارش شده است ، جلب می کنم ؛

ان العثور علی سر النزول ، مع انضمام الصدر الی الساقة ، یعطی خلاف مااستدل ، و یشرف الفقیه علی الاطمینان ، بان الحکم من الآداب الراجحة بلا لزوم .  ... و من المعلوم ان هذا اللسان ، لا ینطق باللزوم اصلا ... فالکریمة قاصرة عن افادة الوجوب= پی بردن به راز نزول این آیه و در هم آمیختن ابتدا و انتهای آن ، نتیجه ای بر خلاف استدلال بر وجوب پوشش می دهد و فقیه را اطمینان می بخشد به اینکه حکم موجود در این آیه ، از نوع بیان آداب ترجیحی غیر الزامی است ... و آشکار است که این عبارت و زبان بکار رفته در آن ، اصلا گویای لزوم و وجوب نیست ... پس آیه ی کریمه ، نسبت به افاده ی وجوب ، نا رسا است .

  دقت در عباراتی چون « بلا لزوم = غیر الزامی » و « قاصرة عن افادة الوجوب = نا رسا نسبت به افاده ی وجوب » و « لاینطق باللزوم اصلا = اصلا گویای لزوم نیست » هیچ تردیدی باقی نمی گذارد که « از نظر مرحوم محقق داماد ، آیه ی 59 سوره ی احزاب ، هیچ دلالتی بر وجوب پوشش اجزای بدن زن ندارد ».
علاوه بر اینکه مرحوم آیةالله شیخ محمد مهدی شمس الدین ، نیز همین برداشت را تایید کرده است . ( مسائل حرجه فی فقه المرأة 1/195 - هذا مضافا الی ان لسان الآیة لیس الالزام و الوجوب ، بل لعلها فی الندب و التنزیه اظهر = زبان این آیه ، الزام و وجوب نیست ، بلکه شاید در استحباب و کراهت ، ظهور بیشتری دارد ) .

اگر این برداشتها را به تعلیل موجود در خود آیه ی کریمه ( ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین = این روش نزدیک ترین راه است که شناخته شده و مورد آزار قرار نگیرند ) ضمیمه کنیم ، به حقیقتی می رسیم که « مرحوم طبرسی » در تفسیر « مجمع البیان » و در شأن نزول آیه ، به آن اشاره می کند ، چیزی که مورد استناد مرحوم محقق داماد نیز قرار گرفته است .
  حال اگر برداشتهای متفاوت تفسیری مفسران و فقیهان را مجاز بدانیم ، به چیزی جز اختلاف در تفسیر این آیه از سوی مفسران و فقیهان نمی رسیم . بنا بر این نمی توان با قاطعیت از این آیه به عنوان دلیل بر « وجوب پوشش سر و گردن زن » بهره برد .


12- من هیچگاه مدعی « اجماع برعدم وجوب پوشش سر و گردن » نشده ام . بلکه منتهای کوشش من در باره ی وجود یا عدم وجود اجماع در این مساله ، اثبات « عدم تحقق اجماع بر لزوم پوشش سر و گردن »  بوده است . گزارش هایی که تا کنون در مورد اختلاف نظرهای فقهاء در خصوص سر و گردن ارائه شد ، برخی از مستندات برای اثبات « اختلاف نظر » بود تا معلوم شود که با وجود نظریات مخالف ، نباید به ادعای اجماع مشهور فقهاء ، اعتماد کرد .

  اگر به بیانات مشهور فقهای شیعه و « ادعاهای آنان در مورد تحقق اجماع » مراجعه شود ، می توان فهمید که چرا بر « عدم تحقق اجماع » و اختلافی بودن « پوشش سر و گردن » اصرار می ورزم .   
  وقتی ادعا می شود که مساله ای اجماعی است و هیچ مخالفی وجود ندارد ، راه تحقیق در مبانی مساله و بررسی ادله ، تقریبا بسته می شود . حتی برخی از فقهای بزرگ ، مثل مرحوم محقق نراقی ( مستندالشیعة 4 /242 و 243 ) ، وصاحب قوانین ، مرحوم میرزا ابوالقاسم قمی ( غنائم الایام 2/ 255 و 256 ) تصریح کرده اند که « دلیل عمده و اصلی ، در این مساله ، اجماع است » . ادعای اجماع ، در اکثر کتابهایی که تاکنون ( در این نوشته ) از آنها یاد کرده ام و در برخی کتب فقهی دیگر تکرار شده است ، که البته بیشتر آنها مربوط به اصل « وجوب سترعورت و یاستر بدن » است .
  گرچه در صورت اثبات تحقق اجماع در این مسأله ، باز هم ارزشی مستقل برای اجماع پدید نمی آمد چرا که « اجماع مورد ادعا ، مدرکی است » و روشن است که « اجماع مدرکی ، حجیت ندارد » .

13- به گمان من ، مقتضای « جمع دلالی » و ضرورت اعمال آن در این مسأله ، نتیجه ای جز پذیرفتن حکم « استحباب پوشش سر و گردن » را در پی نخواهد داشت . این ادعای بدون دلیل فردی نا آگاه به فقه شیعه نیست ، بلکه بزرگانی از فقه و اصول و فضل و تقوا و تقدس ، به این امر توجه کرده اند .

مرحوم مقدس اردبیلی در این خصوص می نویسد ( مجمع الفائدة و البرهان 2/105 ) ؛

و لولا خوف الاجماع المدعی ، لامکن القول باستثناء غیرها من الرأس و مایظهر غالبا، فتامل....و الجمع بین الادلة ایضا بالحمل علی الاستحباب طریق واضح ، فتامل =اگر ترسی از اجماع ادعایی نبود ، امکان منطقی استثنای غیر صورت و دست ها ، یعنی سر و چیزهای دیگری که در اغلب اوقات آشکار بوده اند نیز وجود داشته و دارد . پس در این نکته درنگ کن... و « جمع بین دلایل » به گونه ای که « حمل بر استحباب » شوند ، روشی روشن و پذیرفته شده است ، پس درنگ کن .
...وبالجملة ، لایخفی تایید هذه الاخبار للاستثناء المتقدم . لان ظاهرها عدم وجوب ستر الرأس ، فکیف القدم ؟ ... = خلاصه سخن آنست که ؛ این روایات ، استثنای پیش گفته ( در خصوص صورت و دست ها تا مچ ) را تأیید می کند ، چرا که ظاهر آن ها « عدم وجوب پوشش سر » است ، تا چه رسد به « پا ها » ؟ ...

فکر می کنم کلام این فقیه اصولی شیعه در « جمع بین ادلة » و « حمل بر استحباب » و اینکه این روش « طریقی واضح » و شناخته شده و روشمند است ، به حد کافی صراحت در مطلوب داشته باشد . همچنین عبارت « عدم وجوب ستر الرأس » به حد کافی ، روشنی و صراحت دارد .


14- مرحوم حاج آقارضا همدانی ، نیز در مورد روایت موثقه ی ابن بکیر از امام صادق (ع) که می گوید : « زن مسلمان آزاده می تواند بدون داشتن پوشش سر ، نماز بخواند » آورده است ( مصباح الفقیه 10/385 ) ؛
و لولا اعراض المشهور عن ظاهر هذه الروایة ، لامکن الجمع بینها و بین اکثر الاخبار المتقدمة بالحمل علی الاستحباب = اگر رویگردانی مشهور فقهاء نبود ، امکان منطقی برای جمع دلالی بین این روایات و اکثر روایات پیش گفته وجود داشت که « حمل بر استحباب » شوند .

بنابر این « الحمل علی الإستحباب = حمل بر استحباب » امری ابداعی و اختراعی نیست ، بلکه مبنایی است که بزرگانی ازفقه شیعه با چند قرن فاصله از زمان ما ، این مطلب را در خصوص « پوشش سر » نیز بکار برده و به ارث گذاشته و رفته اند . توجه به مبانی پذیرفته شده و میراث سلف صالح و گزینش علمی در مسائل اختلافی ، امری جدید و خروج از روش و مبنای فقهی رایج نیست .

مرحوم آیة الله خوئی « اعراض تمامی علماء از عمل به روایت معتبره » را مانع ارزش و اعتبار آن نمی داند ، خصوصا اگر دلیلی غیر از ضعف راوی داشته باشد ( کتاب الطهارة 3/359 و کتاب الصوم 2/ 103 و 104 )، تا چه رسد به مواردی که فقط « مشهور علماء » از آن اعراض کرده باشند ( یعنی برخی علماء به آن عمل کرده باشند یا آن را معتبر ارزیابی کرده باشند ) . بنا بر این ، امکان منطقی و علمی « حمل بر استحباب » همچنان وجود دارد .


15- در مورد امکان سوء استفاده از اینگونه بحثها ، من هم با همه ی کسانی که این دغدغه را دارند ،  موافقم . ولی از همه ی آنان باید پرسید که چه باید کرد ؟ آیاضرورت طرح نظریاتی که مبتنی بر روشهای پذیرفته شده ی علمی و کاملا روشمند ، حاصل می شوند ، و ضرورت تضارب آراء که تنها راه بقای شریعت محمدی (ص) و بخصوص فقه آن است ، کمتر از ضرورت حفظ عرف متشرعه است ؟ آیا کمبودهای آشکار نظری در حوزه های کلامی ، اخلاقی و فقهی ، در برابر نیازهای  بی وقفه ی نسل حاضر ( حتی مجامع علمی و حقوقی بیرون از اسلام ) ناشی از احتیاط های بی حد و حصری نیست که همیشه به تصور دفاع از شریعت تحقق یافته است ؟ مگر شخص بنیانگذار جمهوری اسلامی (ره) در مورد برخی فتاوی خود مورد سرزنش برخی دوستان و شاگردانش قرار نگرفت ( غرض من مقایسه خودم با ایشان نیست ) و مگر در مقابل آنان بیان نکرد که : « خداکند انسان احکام خدا را بخاطر ... انکار نکند » ؟ مگر در جای دیگر نگفت که ؛ « برخی احتیاط ها ، مخالف احتیاط است » ؟

رعایت عرف در همه ی جوامع ، امری عقلا لازم است ، و بحمدالله وضعیت خانواده ی من نیز اقتضای تمهید چنین نظریه ای را نداشته و ندارد ، ولی در برابر نتایج بررسی های علمی چه باید کرد ؟

قضیه ی پوشش سر و گردن به گونه ای « خط قرمز » تبدیل شده و حریمی برایش فراهم کرده اند که گویی وظیفه ای جز تکرار مکررات و تأیید برداشت های رایج ، برای محققان و فقیهان عصر حاضر ، وجود ندارد . تعیین حریم در این مسأله تا آنجا پیش رفته که بدون دلیل عقلی و نقلی ، از آن با عنوان ساختگی « پرچم اسلام » یاد گردیده و تمامی همت بزرگان فقه ما مصروف حفظ آن شده و می شود و حساسیت فوق العاده ای در مورد آن نشان داده شده است ، ولی در مقابل ، نسبت به فتاوی و اظهار نظرهایی صریح در مورد « عدم وجوب پوشش حجم عورت زن و مرد »  ( که بسیار تحریک کننده تر به فساد از « عدم پوشش سر و گردن » است ) حساسیت نشان نداده و نمی دهند .
چگونه می توان پذیرفت که « حجم عورت زن و مرد » که بسیار تحریک کننده تر از « مو و سر و گردن »  آن ها است ، پوشاندنش واجب نباشد و برخی فقهاء بزرگ آن را « مقتضای سیره ی مسلمین » بدانند ( مرحوم عبدالاعلی سبزواری ، مهذب الأحکام 5/ 244 ) و حتی در برخی کتابها ی فارسی احکام ( که ناشر آن از سوی مراکز رسمی حکومتی و حوزوی حمایت می شود ) صریحا بیان شود و از سوی دیگران امکان سوء استفاد از آن مورد توجه قرار نگیرد ، ولی اظهار نظر در مورد مو یا گردن زنان ، اینهمه با حساسیت مواجه شود .

مرحوم آیة الله مطهری در خصوص پوشش حجم ، می نویسد ( یادداشت ها 3/ 168 ) ؛

چادر – نه رو بند و چاقچور – هرچند موضوعیتی ندارد ولی از دو جهت خوب است . یکی اینکه لباسی است سرتاسری و حجم بدن زن را می پوشاند ، قسمتهای برجسته و صاف و نازک را نمایان نمی کند ( پوشاندن حجم واجب نیست ولی مسلما ابعد از فتنه است ) جهت دوم اینکه در حال حاضر ، رمز دور باش است .

  ایشان تصریح می کند که ؛ « پوشاندن حجم واجب نیست » و روشن است که این سخن ایشان مربوط به « ستر غیر صلاتی = پوشش در غیر نماز » است . البته  سخن ایشان  در « استحباب » پوشش حجم است .

مقتضای رویکرد اکثر قریب به اتفاق فقهاء در مورد عدم وجوب پوشش حجم بدن برای زن و مرد ، این است که ؛ اگر زنی بایک جوراب شلواری استریج که کاملا تنگ باشد و حجم عورت را نمایش دهد ولی از نظر بافت به گونه ای باشد که رنگ آنرا نمایش ندهد و بلوزی از همین جنس و همین نوع که تمامی اجزای بدن و پستی و بلندی آن را به نمایش در آورد ( و البته با مقنعه ای که حتی به یک تار موی وی اجازه ی تعدی نداده باشد ) می تواند در خیابان ها ، تلویزیون ، سینما و تأتر ، به راحتی حاضر شود و این اتفاق کاملا شرعی باشد ، ولی در مورد مو و سر و گردن  اینهمه دقت می شود که مبادا مورد سوء استفاده قرار گیرد ؟ ( ان هذا لشیء عجاب ) .
  مدعای من این نیست که ؛ « باید بدون دلیل عقلی یا نقلی ، پوشاندن حجم بدن و عورت را واجب شرعی شمرد » بلکه مدعی هستم که ؛ « اگر ملاک لزوم عقلی یا وجوب نقلی پوشش عضوی از اعضای بدن " غلبه ی تحریک کننده بودن به فساد بر غیر آن است " در غلبه ی امکان تحریک به فساد ، در مورد عدم پوشش حجم عورت و بدن ، نسبت به عدم پوشش سر و گردن ، نمی توان تردید کرد » . بنا بر این ، چگونه می توان « امکان بیشتر تهییج و تحریک به فساد را مجاز شمرد و امکان به مراتب کمتر را ممنوع دانست ؟!! » .

  این رویکرد مشهور را در کلمات بزرگان فقهای معاصر نیز می توان دید . فقهائی همچون مرحوم آیة الله بروجردی ( تقریر البحث 1/75 ، تقریرات آیة الله اشتهاردی از بحث های مرحوم بروجردی = الظاهر عدم الدلیل علی وجوب ستر حجم العورة فی الرجل و المرأة ) و مرحوم آیة الله خمینی ( تحریر الوسیلة 1/143 ) نیز در این رویکرد با دیگران همراه اند .

در هر حال ، این مطالب و سوالاتی ازقبیل « چه تفاوتی در تحریک کنندگی بین زنان مسلمان برده و غیر برده وجود دارد که پوشاندن سر و گردن بر آنان لازم نیست و بر آزادگان لازم است ؟ ( باتوجه به اینکه برخی بردگان زمان ائمه ی هدی (ع) اهل ایران و اروپا  بودند و ازنظر تنوع رنگ مو و زیبایی ، از بسیاری زنان عرب در مکه و مدینه و یمن زیباتر و جذاب تر بودند ) باید پاسخی مناسب را در پی داشته باشند تا همچون گذشته ، بتوان از عقلانیت شریعت محمدی در جهان امروز دفاع کرد .
باتوجه به اینکه اساس زیبایی در محدوده ی سر و گردن به زیبایی « چشم ، ابرو ، بینی ، دهان ، لب ، دندان و چانه و ترکیب آنها » بر می گردد ، و اسلام پوشاندن آنها را واجب نکرده است ، چه خصوصیت جذابی در مو و گردن زن بوده که لزوم پوشش آن ، اینگونه مورد تاکید مسلمانان قرار گرفته است؟
این پرسشها و مسائلی از این نوع ، برای هر متتبعی در فقه و شریعت باید به توضیحی علمی و قانع کننده منجر شود ، و الا صرف همراهی تقلیدی  برای محققان جایز نیست.

البته برخی انتقادات ، از قبیل اینکه ؛ « اگر در این مسأله اختلافی وجود داشت ، رضاشاه با استفاده از آخوندهای درباری برای تأیید " کشف حجاب " از آن باخبر می شد و بهره می گرفت و چون چنین نشده است ، معلوم می شود که اختلافی وجود نداشته است » !! پس از یادآوری اختلاف نظرها ( از مدارک و اسناد قابل رجوع مخاطبان گرامی ) و گزارش دیدگاه ها ، چندان قابل اعتنا و علمی نیست . همچنان که یکی از سایت های اینتزنتی وابسته به اقتدارگرایان در ایران ، نوشته بود که ؛ « این نظریه برای دفاع از کشف حجاب رضاخانی بوده است » !!
مقتضای رویکرد نگارنده آن است که « پوشش بیشتر و کامل تر ، مستحب است » . از کجای این نظریه بر می آید که ؛ « فرد نادان و ستمگری به خود اجازه دهد که پوشش مورد علاقه ی زنی را بدون رضایت او و به اجبار از سرش برگیرد ، تا چه رسد به نیمی از جمعیت یک ملت علاقمند به شریعت » ؟!!

نتیجه ی بحث

به گمان من ، مجموعه ی مطالب ارائه شده ، برای داوری اجمالی در مورد ؛ « قابل اعتنا بودن یا نبودن ادعای دانش آموزی چون احمد قابل » سرمایه ی لازم را فراهم می کند ، گرچه « سرمایه ی کافی برای همراهی و اشتراک نظر » را فراهم نکرده باشد .
  بهتر است این بخش از بحث را برای محققان و منتقدان باز بگذارم تا آنان خود به « نتیجه گیری » پرداخته و « نمره ی مورد نظر خویش » را در برابر این ادعا ، قرار دهند و اگر دیدگاه نگارنده را در این مورد خاص « قابل اعتنا » دانستند ، بر او منت گذارده و دیدگاه های تکمیلی یا انتقادات علمی خود را به وی « هدیه » کنند .

از خدای رحمان ، برای همگان سلامت ، شادی ، رفاه ، انصاف ، امنیت و سعادت دنیا و آخرت را خواستارم و امیدوارم با این توضیحات ، اندکی از بسیار را ارائه نموده و برخی ابهامات رویکرد خویش را برطرف کرده باشم . ( اللهم ما عرفتنا من الحق فحملناه و ماقصرنا عنه فبلغناه ... ) .


    احمد قابل ..................... 22/4/1384....................... تاجیکستان .................... 13/7/2005

۱ نظر:

دیوانه گفت...

سلام من بعنوان یک زن مسلمان که خارج از کشور زندگی می کنم و بخاطر محجبه بودن مورد ازار و اذیت بسیاری قرار گرفته ام یعنی این سختی ها همه ناشی از برداشت اشتباه علما ما بوده است؟ یعنی تحمل گرمای 45 درجه در حالی که بقیه زنها لباسهای راحت تری می پوشند و من و زنانی که بخاطر اعتقاد پوشش حجاب داریم ضرر کرده ایم؟ ایا میتوانیم حداقل روسری را از سر برداریم تا کمتر مورد ازار واذیت واقع شویم و ایا اقای قابل از دخترش بخواهد روسری از سر بردارد قبول می کند؟ برادر شوهر من عین برادر خودم می ماند و فوق العاده مرد پاکی است و من مجبورم همیشه جلو ایشان حجاب داشته باشم ایا با این نظرات می توانم روسری بردارم؟ خیلی سوال دارم چیکار کنم؟