(بخش 1)
بسم الله الرحمن الرحیم
سرآغاز
یکی از مجازات های موجود در فقه رایج شریعت محمدی(ص) بحث «رجم» است. بحثی که در چند دهه ی اخیر و پس از توافق اکثر اندیشمندان حوزه ی علوم انسانی در مورد «حقوق بشر»، ذهن بسیاری از خردمندان جهان را نیز مشغول کرده و پرسش های بسیاری را برانگیخته است تا مگر کسی آنان را قانع کند و یا راهکاری علمی برای مجاب کردن جوامع اسلامی بیابند تا از اجرای چنین حکمی (که آن را مباین با حقوق بشر می شمارند) پرهیز کنند.
عالمان شریعت محمدی(ص) در دو سه دهه ی اخیر و خصوصا پس از دستیابی عمومی بشر به امکانات ارتباطی گسترده همچون اینترنت (که بدون سانسور می توان در آن تمامی مکنونات قلبی را آشکارا منتشر کرد) با ضرورت های جدیدی مواجه شده اند و آشکارا از پس همه ی پرسش های منتشر شده تاکنون بر نیامده اند. پرسش هایی که «تقیه» ی گسترده در جوامع اسلامی، ناشی از خوف طرد و تکفیر و تفسیق، سالها و بلکه قرن ها است که فروخورده شده و بر زبان و قلم ها جاری نمی شد، یکباره به سطح رسانه های عمومی منتقل شده و سرعت ابراز آن به گونه ای شتابان بوده که امکان منطقی برای پاسخگویی همزمان را باقی نگذاشته است.
البته پاسخ جامع و علمی به پرسش ها، اساسا نمی تواند با شتاب صورت گیرد. سرعت پاسخگویی، غالبا مرادف با عدم جامعیت است. شتابزدگی در کارعلمی، عمدتا به معنای عدم دقت در پژوهش ها و بررسی چند و چون پرسش ها و پاسخ ها است. بنابراین باید از هیجانات اجتماعی گذر کرد و در فضایی آرام و صرفا علمی، به بررسی دقیق مسائل پرداخت.
در بررسی مسأله ی «رجم» نیز باید به گونه ای رفتار کرد که پیش فرض های مشترک بشری و شرعی را درهم نریزیم و مبتنی بر آن ها(به عنوان اصول موضوعه) بحث را پی بگیریم.
مثلا باید «تناسب تکوین و تشریع»(حقوق فطری و قراردادی) و «تناسب حکم و موضوع» و «عدالت» را به عنوان اصول بشری، مورد توجه جدی قرار داده و هرگز از آن عدول نکنیم.
از سوی دیگر، اصول شرعی که باید مورد توجه قرار گیرند و در بررسی بحث رجم به عنوان پیش فرض پذیرفته شوند عبارتند از؛ «حجیت قرآن» (و عدم تحریف قرآن) و «حجیت روایات معتبرة» پس از انطباق آن ها با «حجت باطنی» یعنی «عقل» که هرگز نباید از آن ها غفلت کرد.
مبتنی بر پیش فرض های یادشده، طبیعتا می توان بحث را در دو حوزه ی «تکوین و تشریع» پی گرفت و آن را در فضایی صرفا علمی، به نتیجه رساند.
فقیهان شریعت محمدی(ص) دیر زمانی است که مبتنی بر دیدگاه های مختلف فقهی، با مراجعه به متون نقلی شریعت(قرآن و سنت) برای کشف «احکام شریعت» (که اصطلاحا آن را علم فقه نامیده اند) تلاش کرده اند. آنان با بهره گیری از علم «اصول فقه» که مبانی استدلال برای اثبات یا رد حکمی در شریعت را تبیین می کند، به موفقیت هایی در زدودن ابهام از برخی احکام شریعت، دست پیدا کرده اند و توانسته اند از تحمیل برخی بدعت ها در شریعت، جلوگیری کنند.
البته در این میان، رویکرد برخی فقهاء به شیوع برخی بدعت ها نیز انجامیده است و این امر، بخاطر دشواری های ناشی از «فاصله ی زمانی دراز مدت» از عصر حضور پیامبر (و ائمه در دیدگاه شیعه) و پیچیده بودن تحریفات تحریف کنندگان بوده است.
پدیده ی «تحریف غالین=ایجادکنندگان انحراف در شریعت از طریق غلوّ و افزودن چیزهایی که از شریعت نبوده به آن» در متن قرآن و روایات معتبرة با تأکید و تأیید جدی نسبت به خبر وقوع آن، گزارش شده است. گرچه «تحریف به نقیصه» نیز امکان وقوعی دارد ولی در لسان ادله، عمدتا سخن از «تحریف غالین» آمده است. می توان گفت که در قرآن به دو هردو پدیده با عناوین «کتمان حقیقت» و «غلو» تصریح شده است.
به عبارت دیگر؛ «پذیرفتن تحقق تحریف در شریعت» (عمدتا از نوع غلو و گاه به نقیصه) نیز جزو اصول موضوعه و اثبات شده است که در بررسی های علمی شرعی، هرگز نباید از امکان آن غفلت کرد.
سخن دیگر در مورد «لزوم پایبندی همگان به لوازم منطقی سخن و مبانی پذیرفته شده» است. بسیار دیده می شود که در نقد و بررسی های علمی در حوزه ی شریعت، این ضرورت علمی مورد بی توجهی قرار می گیرد. عدم غفلت از «لزوم پذیرش دلالات التزامیه» نقش بسزایی در نزدیک شدن دیدگاه نقد کنندگان و نقد شوندگان می گردد و امکان رسیدن به دیدگاه مشترک را افزایش می دهد.
با توجه به این مقدمات و پیش فرض ها، بحث اصلی در مورد «رجم» را با یاری گرفتن از خدای رحمان (و اگر او بخواهد و مهلت و همت و توفیق دهد) در پنج بخش پی می گیریم؛
یکم) رجم در لغت عرب.
دوم) بررسی اجمالی پیشینه ی حکم رجم(دیدگاه مفسران قرآن و فقیهان شریعت)
سوم) بررسی حکم رجم از نظر قرآن.
چهارم) بررسی حکم رجم از نظر روایات.
پنجم) بررسی اجمالی دیدگاه های جدید برخی فقیهان و محققان.
ششم) نتیجه گیری نهایی.
یکم) رجم در لغت عرب
در برخی از کتاب های اصلی و اولیه ی لغت عرب تصریح شده است که؛«رجم، اصل یگانه ای دارد» و در اکثر کتب یادشده آمده است که؛ «معنای اصلی آن عبارت است از "سنگ پراندن و هدف قرار دادن با سنگ" (وأصله الرمي بالحجارة) و سایر معانی وام گرفته ی از معنای اصلی است»(مجمع البحرین 2/154 و معجم مقاییس اللغة 2/493 و لسان العرب 12/227 و العین 6/119 و صحاح،جوهری 5/1928 و تاج العروس 16/271).
بسیاری از کتاب های لغت عرب، استعمال لفظ «رجم» به معنی «طرد و راندن، شتم و سرزنش کردن و ظن و گمان» را نیز گزارش داده اند(مجمع البحرین 2/154و 155 و معجم مقاییس اللغة 2/494 و لسان العرب 12/227 و العین 6/119و120 و النهاية في غريب الحديث لابن الأثير 2/205و 206).
البته در برخی از همین متون ادعا شده است که رجم به معنی «قتل» نیز استعمال شده است و یا «قتل بوسیله ی سنگ پرانی». استعمال این معنی را به قرآن نیز نسبت داده اند(لسان العرب و العین).
یکی از بحث های اصلی در مورد معنی یابی لغات عرب، این است که آیا قول «لغویین=واژه شناسان» حجت است یا خیر؟
آنانی که قول لغت شناسان را حجت می دانند، طبیعتا به گزارش عالمان علم لغت(واژه شناسان) اعتماد می کنند. در برابر این گروه، بسیاری معتقد به لزوم اجتهاد در لغت شناسی اند. طبیعتا در موارد اختلاف در مفهوم یابی واژگان، گروه دوم تابع استدلال های مورد قبول خویش خواهند بود و صرف گزارش نویسندگان کتاب های موجود در باره ی معانی واژگان و نظریات ترجیحی آنان را دلیل کافی برای ترجیح یک معنی از میان معانی و استعمالات گوناگون قرار نمی دهند.
اکثر فقیهان شریعت، با استناد به ترجیح عالمان علم لغت عرب، اقدام به تشخیص احکام شریعت کرده اند و این امر هنوز هم رواج دارد. این در حالی است که مستند بسیاری از عالمان واژه شناس عرب، آیات و روایاتی است که فقیهان در برداشت های خود از مفهوم آن نسبت به عالمان لغت، اولویت دارند. در حقیقت عالمان علم لغت با نمونه برداری از برداشت های برخی فقیهان در قرن دوم و سوم هجری، برای واژگان لغت عرب معنی یابی کرده اند و نتیجه ی اعتماد به ترجیحات گزارش شده در اکثر کتاب های لغت عرب، تبعیت و تقلید فقیهان از برداشت های فقیهان دو قرن یاد شده است. این درحالی است که امکان خطا در برداشت فقیهان، اصلی پذیرفته شده در فقه شیعه و حتی فقه اهل سنت است.
شاید با همین رویکرد و تحلیل بود که مرحوم استاد، علامه ی منتظری(رض) قائل به «اجتهاد در لغت» بودند (و ظاهرا استاد ایشان، مرحوم آیة الله سید حسین بروجردی) و اکثر دانش آموختگان مکتب او نیز بر این باورند و مسیر استنباط را شامل معنایابی مستدل برای واژگان بکار رفته در قرآن و حدیث و کلام بزرگان علم و ادب می دانند.
مبتنی بر این، گزارش کتاب های یادشده نسبت به تمامی مواردی که واژه ی «رجم» در آن بکار برده شده است، نشانگر آن است که؛ «معنا و مفهوم اصلی رجم، چیزی جز "بیرون راندن" نیست». تمامی استعمالات دیگر، بازگشت به این معنا و مفهوم دارند.
این معنا در استعمالات گوناگون و به اشکال مختلف بروز و ظهور می یابد و شامل؛«تیر انداختن، سنگ انداختن، سخن از زبان و دهان بیرون راندن، از جایگاهی طرد کردن و بیرون راندن و ...» می شود.
دلیل این سخن نیز علاوه بر گواهی گزارش های مختصر یا مفصل کتاب های لغت عرب، استعمال واژگان و تصاریف مختلفی از آن در قرآن است که به «لسان عربی مبین=زبان عربی آشکار»(بدون اجمال و ابهام) نازل شده است و در تمامی موارد بکار رفته در آن، هیچ سخنی از «قتل» نیست. خواه با سنگ یا بدون سنگ!!! گرچه ممکن است نتیجه ی بکاربردن برخی مصادیق رجم(مثل تیر انداختن یا سنگ انداختن) منجر به قتل هم بشود، ولی بین «امکان وقوع قتل» تا «لزوم تحقق قتل» تفاوت بسیاری است که بی توجهی به آن می تواند در استنباط حکمی از احکام شریعت محمدی(ص) آدمی را به انحراف و یا تحریف دچار کند.
البته فرق بین «اخراج از نوع رجم» با «اخراج از نوع تبعید و نفی بلد» ظاهرا در «دائمی بودن یا طولانی بودن رجم» و «موقت بودن و کوتاه بودن زمان تبعید و نفی بلد» است.
برای روشن شدن حقیقت مسأله، استعمالات قرآنی «ماده ی رجم» را مورد بررسی قرار می دهیم؛
استعمال رجم در قرآن
تمامی واژگانی که مشتق از ماده ی «رجم» بوده و در قرآن کریم بکار رفته اند عبارتند از؛
رجیم) این واژه، صفت مشبهه است که به معنی «مفعول=مرجوم» بکار رفته است( آل عمران 36 ، الحجر 17 و 34، النحل 98، ص 77، التكوير 25).
عنوان؛«شیطان رجیم=شیطان بیرون رانده شده» که در تمامی این آیات آمده است، هیچ معنی و مفهومی جز «بیرون راندن=اخراج» ندارد. بلکه در دو آیه (حجر/34 و ص/77) تصریح شده است که؛ «قال فاخرج منها فإنك رجيم=خداوند گفت: بیرون رو از عرش، همانا تو رانده شده ای». بنابر این تحقق عنوان «رجیم=بیرون رانده شده»، به خاطر دستور «اخرج=بیرون رو» است.
به عبارت دیگر؛ همین که خداوند دستور خروج به شیطان داد، عنوان «رجیم=بیرون رانده شده» تحقق یافت. پس نفس دستور به خروج، عنوان «اخراج» و «رجم» را کاملا تحقق می بخشد.
در آیات دیگر قرآن هم بر دستور خروج(اخراج) تأکید شده است و صراحتا می خوانیم(الأعراف 13)؛«قال فاهبط منها فما يكون لك أن تتكبر فيها فاخرج إنك من الصاغرين=خداوند گفت: پایین رو از عرش، تو را نرسد که در این جایگاه خود را بزرگ بینی، پس بیرون رو همانا تو از کوچک شمردگانی». دستور به خروج را مجددا در آیه ی 18 همین سوره نیز تکرار می کند تا معلوم شود که «بیرون رانده شدن» چه نقشی در زندگی شیطان دارد!!
هیچکس شیطان رجیم و مرجوم را به معنی شیطان «سنگسار شده» معنی نکرده است. خداوند نیز به هنگام دستور اخراج شیطان(پس از تمرد از دستور سجده به آدم و خود برتر بینی وی)، او را سنگسار نکرد و دستور سنگسارش را نیز صادر نکرد ولی او را از درگاه الهی اخراج کرد.
مرجومین) این واژه، اسم مفعول از ماده ی رجم است که در یک آیه ی قرآن آمده است (الشعراء/116)؛ «قالوا لئن لم تنته يا نوح لتكونن من المرجومين= گفتند ای نوح اگر دست بر نداری، هرآینه از بیرون رانده شدگان خواهی بود».
گرچه برخی از مفسران با پیشفرض «رجم=سنگسار» آیه را به «تهدید به سنگسارکردن» تفسیر کرده اند ولی عدم صحت این برداشت را سایر آیات قرآن در همین موضوع، توضیح می دهند.
مثلا در سوره ی ابراهیم با تصریح به «پیامبران قوم نوح و عاد و ثمود و انبیاء پس از آنان(علیهم صلوات الله)»، تاکید می کند که مخالفان آنان به ایشان می گفتند:«لنخرجنکم من ارضنا او لتعودن فی ملتنا=یا شما را از سرزمین مان اخراج می کنیم یا باید به باورهای ما برگردید» که نشانگر اراده ی معنی «اخراج» از عنوان رجم در سایر آیات مرتبط با انبیاء یاد شده است(إبراهيم 9 تا 13# ألم يأتكم نبأ الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم لا يعلمهم إلا الله جاءتهم رسلهم بالبينات فردوا أيديهم في أفواههم و قالوا إنا كفرنا بما أرسلتم به و إنا لفي شك مما تدعوننا إليه مريب# قالت رسلهم أفي الله شك فاطر السماوات و الأرض يدعوكم ليغفر لكم من ذنوبكم و يؤخركم إلى أجل مسمى قالوا إن أنتم إلا بشر مثلنا تريدون أن تصدونا عما كان يعبد آباؤنا فأتونا بسلطان مبين# قالت لهم رسلهم إن نحن إلا بشر مثلكم و لكن الله يمن على من يشاء من عباده و ما كان لنا أن نأتيكم بسلطان إلا بإذن الله و على الله فليتوكل المؤمنون# و ما لنا ألا نتوكل على الله و قد هدانا سبلنا و لنصبرن على ما آذيتمونا و على الله فليتوكل المتوكلون# و قال الذين كفروا لرسلهم لنخرجنكم من أرضنا أو لتعودن في ملتنا فأوحى إليهم ربهم لنهلكن الظالمین).
همچنین در سوره ی «شعراء /167» آمده است؛ «قالوا لئن لم تنته يا لوط لتكونن من المخرجين=گفتند: اگر دست بر نداری ای لوط، هرآینه از بیرون رانده شدگان خواهی بود».
جالب است که این عبارت با آنچه در سوره ی شعراء در مورد نوح(ع) آمده بود، به لحاظ ترکیب جملات، کاملا یکسان است. تنها فرقی که هست در «خبر فعل کان ناقصه» است که در مورد لوط از عنوان «مرجومین» استفاده شده و در مورد لوط از عنوان «مخرجین» استفاده شده است.
با توجه به صریح آیات سوره ی ابراهیم، همه ی انبیاء با تهدید «اخراج» روبرو بوده اند و تعبیر از اخراج به «رجم» کاملا منطبق با مفاهیم ادبیات عرب است. در حقیقت این دو عنوان «مترادف» اند و بکاربردن هریک بجای دیگری، امری رایج است.
در مورد شعیب پیامبر(ع) نیز همین دوگانگی در تعبیر، با صراحت آمده است.این مطلب را در عنوان بعدی بررسی می کنیم.
رجمنا) قوم شعیب در مقام تهدید پیامبر خود به او گفتند: «يا شعيب ... لولا رهطك لرجمناك=ای شعیب، اگر خاندانت نبودند تو را اخراج می کردیم»(هود 91). اینجا از عنوان «رجم» استفاده شده و مفسران با پیشفرض های خود آن را به معنی «سنگسار» گرفته اند ولی در سوره ی «أعراف /88» به نقل از بزرگان قوم شعیب می خوانیم؛ «لنخرجنك يا شعيب والذين آمنوا معك من قريتنا أو لتعودن في ملتنا...=ای شعیب، یا تو و هم کیشانت را اخراج می کنیم و یا باید به باورهای ما برگردید...». پس معلوم می شود که عنوان «رجم» با عنوان «اخراج» مترادف شمرده شده که قرآن کریم در یک موضوع از آن با دو تعبیر یادشده به شرح ماجرا می پردازد.
علاوه بر اینکه در آیات سوره ی ابراهیم نیز تأیید «تهدید به اخراج» به عنوان رفتار عمومی مخالفان با پیامبران، گزارش شده بود که شامل حال شعیب نیز می گردد.
یرجمون) در سوره ی «كهف /20»می خوانیم: «إنهم إن يظهروا عليكم يرجموكم أو يعيدوكم في ملتهم و لن تفلحوا إذا أبدا=همانا آنان اگر بر شما چیره شوند، اخراجتان می کنند یا شما را وادار می کنند که به باورهاشان برگردید».
ترجمون) در سوره ی «دخان /20» از قول موسی(ع) می خوانیم؛ «و إني عذت بربي وربكم أن ترجمون=من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می برم اگر مرا بیرون برانید».
ارجم) در سوره ی «مريم /46» به نقل از پدر ابراهیم(ع) می خوانیم؛ «قال أراغب أنت عن آلهتي يا إبراهيم لئن لم تنته لأرجمنك و اهجرني مليا=آیا تو از خدایان من رویگردانی ای ابراهیم، اگر دست بر نداری هرآینه تو را اخراج می کنم و مرا ترک کن مدتی». ابراهیم نیز در پاسخ پدر گفت: «واعتزلکم و ماتعبدون من دون الله=من شما و آنچه غیر از خدا می پرستید را ترک کرده و کناره می گیرم»(مریم/48).
پیش از این به بررسی آیات آغازین سوره ی ابراهیم پرداختیم که تمامی انبیاء را با «تهدید اخراج» مواجه می دید و آن تهدیدها را با صراحت و با عنوان «اخراج» مطرح کرده بود. هرچند در برخی آیات دیگر از عنوان «رجم» بهره گرفته بود.
نرجم) در سوره ی «يس /18» در مورد یکی از اقوام و حضور پیامبران در میان شان گزارش می دهد که؛ «لئن لم تنتهوا لنرجمنكم و ليمسنكم منا عذاب الیم=اگر دست بر ندارید، شما را البته اخراج خواهیم کرد یا به دردناکی کیفرتان می کنیم».
بازهم این مورد مشمول آیات سوره ی ابراهیم است که «تهدید به اخراج» را عنوان ثانوی رجم قرار داده است (و قال الذين كفروا لرسلهم لنخرجنكم من أرضنا أو لتعودن في ملتنا فأوحى إليهم ربهم لنهلكن الظالمين /13).
مطلب دیگر در مورد این آیه این است که اگر «رجم» به معنی «به قتل رساندن از طریق سنگسار» باشد، تهدید بعدی که می گوید:«لیمسنّکم منا عذاب الیم=به دردناکی کیفرتان می کنیم» عبث و بیهوده خواهد بود، چرا که مرگ از طریق سنگسار، خود مصداق «عذاب الیم» است و معنی ندارد که بگویند: «یا شما را با سنگسار می کشیم یا به دردناکی کیفرتان می کنیم». مگر «قتل از طریق سنگسار کردن» کیفر آسانی است که به عنوان تهدید اولی و آسان تر از تهدید دومی«عذاب الیم» مطرح کرده بودند؟!!
اگر مفهوم رجم را به «اخراج» تفسیر کنیم این تهدید منطفی خواهد بود که «یا اخراجتان می کنیم یا به دردناکی کیفر تان می کنیم».
رجما) در سوره ی «كهف /22» می خوانیم؛ «سيقولون ثلاثة رابعهم كلبهم و يقولون خمسة سادسهم كلبهم رجما بالغيب=زود است که بگویند عدد اصحاب کهف، سه نفر بود که چهارمی شان سگشان است و می گویند پنج نفرند که ششمی،سگ شان است، سخنی بدون آگاهی».
هیچکس از مفسران تردیدی در این سخن ندارند که مراد از رجم در این آیه، چیزی جز «در انداختن حدس و گمان» گویندگان آن اعداد فرضی نیست. یعنی «سخن بدون اطلاع و آگاهی» وقتی از «دهان بیرون رانده می شود»، در مثل چون «تیری است که به تاریکی می اندازند» و قرآن این کار را به عنوان «رجم» معرفی کرده و «بیرون راندن سخن از روی ناآگاهی و جهل» را مصداق «رجما بالغیب» قرار داده است.
رجوما) سوره ی «ملك/5» نیز از ماده ی رجم بهره برده است. در این آیه می خوانیم؛ «و لقد زينا السماء الدنيا بمصابيح و جعلناها رجوما للشياطين=ما حقیقتا آسمان دنیا را با چراغ هایی زینت دادیم و آن ها را اسباب راندن شیاطین قرار دادیم».
می دانیم که در متون شرایع خداوندی، تاریکی ها را محل حضور شیاطین معرفی می کنند که تاریکی جهل نیز بزرگ ترین محل حضور شیاطین است. بنابراین، نور ستارگان و شهاب سنگ ها که تاریکی ها را می شکافد، به خودی خود موجب برطرف شدن تاریکی شده و باعث «طرد شیاطین» شمرده شده که مفهوم حقیقی«رجوما للشیاطین» است. نه اینکه شهاب سنگ ها برای «رجم= سنگسار» شیاطین قرار داده شده اند!!
علاوه بر اینکه با فرض معنای «پرتاب کردن شهاب سنگ ها به سوی شیاطین»(که منافاتی هم با معنی مورد قبول ندارد) از کجای این آیه می توان «قتل شیاطین بوسیله ی سنگسار کردن» را فهمید و استنباط کرد؟!!
نتیچه گیری
استعمالات قرآنی واژه ی «رجم» اساسا هیچ ارتباط مستقیمی با معنای «قتل با سنگسار کردن» ندارد و نشان می دهد که در «عربی مبین» چنین معنا و مفهومی برای «رجم» در نظر گرفته نشده و تنها معنای کلی «بیرون راندن» را با مصادیق گوناگون آن مورد نظر قرار داده است.
تمامی استعمالات گزارش شده در کتب لغت عرب و خصوصا گزارش هایی که از زبان عرب قبل از بعثت پیامبر خدا(ص) در شبه جزیره رواج داشته، با آنچه در قرآن آمده، کاملا منطبق است. برداشت های تفسیری از آیات و روایات نیز چون مبتنی بر برداشت های فقیهان قرن های دوم و سوم بوده و امکان خطا در برداشت های فقهی امری پذیرفته شده است، نمی تواند تعیین کننده ی معنای لغت باشد و حجیت ندارد.
در نهایت می توان با کمال اطمینان گفت که؛ «معنای کلی و عمومی واژه ی"رجم" چیزی جز "اخراج=بیرون راندن» نیست.
۲ نظر:
واقعا متشکرم از این بررسی علمی شما. با اشتیاق منتظر بخشهای بعدی هستم.
باسلام خدمت شما...من که علاقه زیادی درمورداین گونه مطالب دارم منتظردیدگاهای عقلانی شماهستم ولطفا منوراهنمایی کنید...نیلوفدایی.
ارسال یک نظر