سخنرانی در عاشورا ۱۳۸۱ اصفهان
بخش ۲
بحث دیگر اینکه خشونت و رحمت صرفا يك بحث نظری نیست و فقط جنبه ي تئوریک ندارد، بلكه در برخي از جهات ، بر می گردد به خوی و خصلت مردم که بخشي از آن ، خارج از اختیار انسانها و بدون اراده ي آن ها در دورن وجود شان جای گرفته است . شما بچه هایخودتان که به اراده و رشد و پیچیدگی زیاد نرسیده اند را می بینید ، یکی طبع غلیظ دارد ودیگری طبع ظریف دارد . یکی می رود سراغ تندی و خشونت و دیگری می رود سراغ آرامش و مهرباني ، یکی بد اخلاق است و دیگري خوش اخلاق ، يكي كم حوصله است و ديگري پرحوصله .
اینها در گرایش به دین نيز نقش دارند . اگر طبع ما طبع تند و خشن باشد علاقه ي ما هم به سمت خشونت مي رود ، یعنی هنگامي كه آیات قرآن ، روايات و تاریخ را جلوی خودمان می گذاریم ، وقتي در مقام تعارض ادله قرار مي گيريم دست به گزينش مي زنيم ( همگی در اين موقعيت اقدام به گزینش مي كنند ) . حال اگر طبع ما تند و خشن باشد ، می رویم به سمت متوني كه با گرايش به خشونت سازگارتر است . چون سنت به شدت مبتلا به معارض است ( و همچنین تاریخ ) ، انسان وقتی می خواهد سره و ناسره کند ، آنهایی راکه با طبع خودش سازگار است انتخاب می کند . یعنی اگر طبع او تند باشد و یا آرام گزینش ها متفاوت می شود .
این جهت را اگر توجه کنید آن وقت در صحنه تاریخ هم طبيعتا اين تفاوت در پذيرش گزارشات تحقق مي يابد ، من یک چیزی را چون خشونت غير اصولي تلقی مي کنم آن را نمي پذيرم و دیگری آن را پذيرفته و می گوید : این عین حق و واقع است و باید اینجوری باشد . لذا وقتی که گزارشي را عین حق و واقع دانست ، از پذيرش آن ابائی ندارد و از اينکه افراد مدافع حق را ( که ائمه ي هدي باشند ) با همان تلقی خودش منطبق كند ، پرهيز نخواهد كرد . زیرا می خواهد خود و برداشت خويش را نیز حق تلقی کند . من هم که سخن متفاوتي را مي پذيرم ، به همين گونه است .
در حقيقت « امام هر فردي ، نسخه ي كاملتر وجود ذهني و خارجي همان فرد است » . امام من هم یک امام حسین منطبق با طبع من خواهد بود و گرنه من نمی توانم با اوارتباط برقرار کنم .
آدم خشن نمی تواند با « امام حسین مهربان و مسالمت جو و صلح و اصلاح طلب »ارتباط برقرار کند . باید امام حسین او امام حسینی باشد « اهل غضب و انتقام و خشونت» . وقتی هم که حركت او را تحليل كرده و به تصویر مي كشد ، می گوید : امام حسین شمشیر برداشت و رفت به جنگ یزید . اگر یک کسی تحليل اش مانند من باشد ، می گوید : طبق كدام نقل معتبر ، امام حسین (ع) به جنگ یزید رفت ؟ مگر به دنبال مأمني براي خود و خانواده اش نمی گشت ؟ در حالي كه کسی به او پناه نمی داد ؟
بله من هم گزینش کرده ام اما براي دفاع منطقي از گزينش خويش ، بايد دلايل قانع كننده اي داشته باشم . بنابر اين ، هركس كه تصور مي كند برداشت و تحليل صحيحي از حركت امام حسين (ع) دارد ، چاره اي جز ارائه ي دلايل قانع كننده براي خود و شايد ديگران ، ندارد .
من براي تحليل مورد نظر خود ، به متن سخنان و هفده مورد از موضوع گیریهاي امام حسین (ع) استناد مي كنم . سعی هم بر اين بوده که نقلها ( حتي المقدور ) اطمینان بخش باشد تا مطمئن گردم این برداشتي که از تاريخ ماههاي آخر زندگي سيد الشهداءدارم صحیح است . اين سخنان و موضعگيري ها را ثبت کرده ام و قابل ارائه است ، چون اگر با کسی بحث می کنيم ، لازم است كه پاسخ پرسش هاي او را بدانيم .
حالا من تصویر مورد نظر خود را از امام حسین (ع) ارائه مي كنم . دیگران نيز تصویر های دیگري را ارائه كرده اند كه زیاد شنیده اید . ولی خواهش می کنم که در درجه اول اینتحليل را از من قبول نکنید و حد اكثر به عنوان « ديدگاهي » باشد که از فردي مؤمن به اسلام و علاقه مند به امام حسين (ع) شنیده اید . پس از شنيدن ، به بررسي و تحقيق پرداخته و نهايتا دست به گزينش بزنيد . بنا بر اين ، می خواهم ببینم که کدامیک از تحليل ها صحیح تر و با واقعيت گزارش شده ، منطبق تر است .
یعنی این ديدگاه ، انگیزه ای بشود برای اینکه در این ماه منتسب به امام حسین (ع) مواضع و ديدگاه هاي گوناگون را در خصوص واقعه ي كربلا ، بررسی کنیم و ببینیم که کدامیک درست در می آید و حتي المقدور در اين داوري ، بي طرف باشيم .
آقایان نیز می گویند که ما از کوچکی با عشق حسین بزرگ می شویم و در تمام مجالس از عشق امام حسین گفته شده است و از مکتب امام حسین گفته شده است و اینکه «خون بر شمشیر پیروز است » . اگر این تصور و تصوير ما از حسين بن علي (ع) باشد یک نتیجه دارد و خبر خاصي را تولید می کند و اگر تصور دیگری را مطرح كردیم ، نتیجه دیگری را به بار می آورد .
شاید شما یادتان باشد كه بعضی از بزرگترها ، سال ها پیش گفتند که ؛ « اگر فشاردشمنان زیاد شود ، ما هم حسینی برخورد می کنیم » . ظاهرا مقصود ايشان اين بود که« خشن برخورد مي کنیم » . خوب اگر این است ، باید دید حسین (ع) در برابر فشارهاي مخالفان خويش ، دست به شمشير برد یا ما ( خدای ناکرده ) در تحلیلمان داریم به جایی می رویم که نوع ديگري از ظلم به حسین بن علي (ع) را رقم مي زنيم .
البته شاید هم من با تحلیل خودم به حسین (ع) ظلم کنم و حركت ايشان را طوری بهتصویر كشم که ايشان را فردي « گوشه گیر و عافیت طلب» ترسیم کنم که کاری به کاردیگران نداشته است ؟
یک تصویر این است که امام حسین را مانند افراد خشونت طلب ترسیم کنیم ویک تصویر هم اینکه امام حسین را به منزله ي کسی قرار دهيم که نمی خواهد قدم از قدم بردارد . البته تصوير سومي نيز مي تواند وجود داشته باشد .
حالا طبیعی است که همه مي گویند : « حد متوسط » بهتر است . جايي كه ما از صفر تا صد داریم ، نقطه و سط ، رقم 50 است ولي در مقام تطبيق بر واقعيت هاي خارجي و تحليل آن واقعيت ها ، اين رقم 50 کجاست ؟ البته با اطمینان و قطعیت نمي توانيم اظهار نظر كنيم ، ولی می توانیم نزدیک شویم و بين احتمالات مختلف داراي قرينه ، برترين احتمال را برگزينيم .
من ديدگاه مورد ترجيح و اطمینان خودم را اینگونه بيان می کنم ؛
در آغاز ، لازم است ترسیم کنیم و ببینیم که حسين بن علي (ع) چه صحبتهایی كرده است . این سخنان نیز آيا معارضي دارد يا خير ؟ اگر مبتلا به نقل معارض هست ، كدام گزارش به لحاظ كمي و كيفي ، ترجيح دارد ؟ مثلا اگر در همین شهر ، الان اتفاقي بیفتد و چهار نفر آن واقعه را گزارش دهند كه از نظر اطمينان به صداقت آنان ، همگي در يك سطح باشند و یک نفر آنان به يك شکل و سه نفر ديگر به شكلي دیگر آن اتفاق را گزارش كنند ، به كداميك از گزارش ها بیشتر مي توان اطمینان کرد ؟
ادعاي من اين است كه گزارش هاي بيشتر و معتبر تر اين حادثه ي بزرگ ، بيشتر بايد مورد استناد باشند و در برابر آن ها ، ساير گزارش هاي معارض را نمي توان معتبر دانست .
براي روشن شدن زواياي اين حادثه ، از زمان حکومت معاویه شروع می کنیم. وقتی بعد از شهادت امام حسن (ع) امامت به حسین بن علي می رسد ، یعنی نوبت مسئولیت دینی به امام حسین (ع) رسید ( که نمی توانست به امور اجتماعی بی تفاوت باشد یعنی دینی که ما می شناسیم نسبت به امور اجتماعی حرفهای بسیار و با اصراری دارد) خبرچینها برای معاویه خبر آوردند که حسین بن علي در تدارک قیام و خروج بر عليه تواست . علت اين گزارش ها ، موضع گيري هاي امام حسین بود كه در جاهای مختلففرموده بود : « پیغمبر فرمودند که اگر کسی معاویه را بر منبر من ببيند و بر عليه او اقدام نكند ، به من جفا کرده است » ( نقل به مضمون ) .
بله امام حسین این حرفها را می زد ولی هیچگونه حرکت عملی بر عليه معاويه نمی کرد. نه در زمان امام حسن (ع) و نه در زمان بعد از آن . به خاطر اینکه پایبند به « عهد و پیمان » برادرش با معاويه بود . البته به بعضی از افرادی که عملاً معارضه می کرند و اهل مبارزه بودند ( به عنوان انسان هاي مؤمني كه مورد تعرض حكومت جور بودند ) کمک می کرد ، ولی خودش اقدام به قيام مسلحانه نمي كرد و مسئولیت هیچکدام از این مبارزات را بر عهده نمی گرفت . اگر هم كمك مالي يا تبليغي به آنان مي كرد ، از باب این بود که كساني به این نظر رسیده بودند که وظیفه شان مبارزه با حكومت جور است و امام عليرغم اين كه در اين خصوص وظيفه اي مثل آنان را بر دوش خود احساس نمي كرد ( چرا چون به عهدی كه برادرش - که امام المسلمین بود - بسته بود ، وفادار بود ) خودش را متعهد به آن عهد و پیمان می دید و هیچ وقت تصور نمي كرد که عهد شکنی کند ، چون «وفاداری به عهد » جزء واجبات اولیه شرعی و عقلی بشری است .
حتی اگر « وفاداري به عهد و پيمان » به ضرر انسان باشد ، « نقض عهد » جايز نيست وجزء گناهان کبیره است . بنا بر اين ، امام (ع) با اینکه خودش بیعت نکرد ، ولی گفته است که : « صلح نامه را قبول دارم » .
آن کسانیکه مبارزه می کردند ، صلح نامه را نیز نپذیرفتند . حتی برخي از کسانیکه عظمت دارند و محترمند نزد شیعه و به نیکی از آنها یاد می شوند و علما هم آنها را قبول دارند ،وقتی که می آمدند خدمت امام حسن (ع) به صراحت مي گفتند: « السلام علیک یا مذلّ المسلمين = سلام بر تو اي خواركننده ي مسلمانان » با همه ي اين اتفاقات ،اینها شیعیان پاکی بودند . این دسته افراد چون صلح نامه را نپذیرفته بودند ، می توانستندبه مبارزه و قيام دست زنند ، ولی امام حسین (ع) چون گفته بود که من صلح نامه را قبول دارم و چون گفته بود من تابع برادرم هستم و چون گفته بود قرارداد را پذیرفته ام ، دیگر مخالفت نکرد و تا معاویه زنده بود ، هیچگونه اقدامی برای براندازی حکومت معاویه انجام نداد . البته به مخالفین کمک هم می کرد ، چرا كه کمک به مؤمنين بود و وظیفه شرعی داشت كه در گرفتاري ها ، به آن ها کمک كند، نه اینکه برای آن ها سلاح بخرد و بگوید برو جنگ کن ، چرا چون که این هم به منزله ي اقدام بر خلاف عهد شمرده مي شد ، بلكه فقط از حقوق انساني آنان حمايت مي كرد .
البته از وظيفه ي « امر به معروف و نهي از منكر » نسبت به حكومت معاويه ، هيچگاه فراموش نكرد . به همين خاطر در بيان سخنان يا نامه هايي كه به معاويه مي نوشت ، شديد ترين انتقادات را از او و حاكميت او ابراز مي كرد .
معاويه در نامه اي به امام حسین (ع) از برخي گزارش ها در مورد اقدامات شفاهي و عملي حسين بن علي بر عليه حاكميت خود و اقدام بر خلاف عهد نامه ي وي با امام حسن (ع) اظهار نگراني مي كند و در ضمن ، ايشان را تهديد مي كند ( چون معاویه زیرک است و می داند که امام حسین کسی نیست که مخفیانه کاری بکند ، یعنی اصولاًفعاليت پنهانی نداشت ، اینقدر جرأت و شهامت داشت که حرفش را علني بزند ،انتقادهای شدید از معاویه می کرد ولی اهل کار دیگری نبود ، خوب معاویه هم انتقادها را می شنید و البته دروغ هايی هم که گزارشگرها به امام می بستند و به وي می گفتندرا مي شنيد ) .
در جواب نامه معاویه ، امام چنین می نویسد : « بسم الله الرحمن الرحیم اما بعد فقد وصلنی کتابک و فهمت ما ذکرت ، معاذالله ان انقض عهداً عهده اليك اخی الحسن = نامهي تو به من رسید و مطالب آن را فهمیدم ولی با این حال می گویم : به خدا پناه مي برمکه بخواهم عهدی که برادرم حسن (ع) با تو بسته است را نقض کنم » . يعني ؛ من اهل « نقض عهد » نیستم . همانطور که خداوند به پیغمبر خودش اجازه نداد که عهدی را که با مشرکين بسته بود ، نقص کند ، لذا عهدی را که برادرم با توی مسلمان ( البتهمسلمانی که از نظر حسين بن علي به فسق آلوده شده است ) بسته است را هرگز نمي شکنم ، چون این « عهد و پيمان » است و فرقي ندارد که طرف مقابلش فاجر باشد یا محسن ، من پایبند به آن هستم .
« و اما ماذکرت من الكلام ، فإنه اوصله اليك الوشاة ، الملقون بالنمائم و المفرقون بين الجماعات ، فإنهم والله يكذبون = اما برخي از مطالبي كه يادآوري كردي ، همانا آدمهایی که کارشان سخن چینی است و آنها که کارشان القاء بدبینی بین آدمها است آنها پيش توآمده اند و دروغ به تو گزارش داده اند . آن چیزهایی که در نامه نوشته ای که می گویند :چنین و چنان کردی ، اینها همه اش القائات آن افراد سخن چین است كه به تو خبر داده اند « المفرقون بین الجماعات = آنهايي كه هنرشان این است که بین اجتماعات تفرقه بیندازند ... وانهم والله یکذبون = ( یعنی ؛ گرچه مناز تو وقدرت تو نمی ترسم . من اگر کاري کرده باشم، با صراحت می گویم ، ولی ) قسم به خدا ، آنها دروغ می گویند » .
جالب است كه معاويه از پاسخ امام (ع) قانع می شود . چون معاویه امام حسین را می شناسد ولی در جامعه ي ما هستند کسانی كه اگر خود فرد مخالف می گوید : من این کار را نکردم ، این حرف را نزدم و من ترسی ندارم ، قبول نمی کنند . یعنی در اینجا بددلی افراد سخن چین ، باعث فتنه می شود و جامعه را دچار بحران مي كند .
پس با این بیان امام (ع) در پاسخ به معاويه ، من به نامه ي امام حسین اعتماد می کنمو مي گويم : حسين كسي نبود كه پيمان صلح برادرش را نقض كند و عليه حاكميت ، دست به شورش بزند .
يكي از مدارك اصلي واقعه ي عاشورا ، مقتل « ابي محنف » است البته اصل مقتلابومخنف به دست ما نرسیده . ابومخنف همان کسی است که در زمان امام جعفر صادقزندگي مي كرد و از شاگردان امام صادق (ع) و مورد وثوق بود . او اولین کسی است که واقعه ي کربلا را نوشته است .
در مقتل ابی محنف است که « حضرت عباس در روز نهم برای آوردن آب رفت و شهيد شد» برای همین است که همه افراد ( بدون اینکه بدانند ، در همه يا اكثر محیطهای شیعی ،روز نهم را روز حضرت عباس می دانند ) . از نظر تاریخی ضمن اینکه اين كتاب یکی از قدیمی ترین ها است ، مستند تاريخ نگاران معتبر نيز بوده است . براي مثال ، مطالب « تاريخ طبري » در خصوص واقعه ي عاشورا و مقدمات آن ، در واقع ، رونوشتي از این كتاباست .
ادامه دارد ...
ارسال: 28 اسفند 84
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر