۱۳۸۴ شهریور ۱۷, پنجشنبه

پرسش های برخی دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی تهران

پرسش های برخی دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی تهران

بخش پایانی ...

2-  در آیه ی 110 سوره ی کهف ( قل إنّما اَنا بشر مثلکم یوحی إلَیّ ) تأکید بر سه مسأله شده است ؛ بشر بودن ، مماثلت پیامبر با سایر آدمیان در تمامی جهات بشری ، انحصار تمایز پیامبر از سایر آدمیان در تلقی وحی به گونه ای خاص ( که برای سایرین اتفاق نمی افتد ) و علت آن نیز در سایر آیات قرآن آمده است .
یکم ؛ بسیاری از پیروان انبیای پیشین ، تصوری ماورائی از پیامبران خدا داشتند و آنان را تافته هایی جدا بافته و دارای سرشتی متفاوت از آدمیان و یا فرزندان خدا ، می پنداشتند . برخی نیز مدعی بودند که پیامبران ، جسم هایی بشری هستند که ملائکة الله در آنان حلول کرده اند . گروهی نیز آنان را در حد خداوند قرار داده و آنان را خدا می دانستند . در پاسخ این تلقی های نا صحیح ، تأکید بر بشر بودن پیامبران ، ضروری بوده است .
دوم ؛ گروهی نیز آنان را آدمیانی می دانستند که پس از گزینش از جانب خداوند ، دارای علم و آگاهی های فوق بشری و عالم بما کان و ما یکون و ما هو کائن ( علم مطلق نسبت به همه چیز در گذشته ، حال و آینده ) می دانستند و آنان را داری « قدرت مطلقه » می پنداشتند ( چیزی که به خدای رحمان اختصاص دارد و انحصارا در مورد او صادق است ) . در پاسخ این تلقی های ناصحیح ، تأکید بر « مماثلت پیامبران با سایر مردم در نقائص و توانایی ها ( به استثنای مأموریت پیامبری ) » ضروری بوده و هست .       
از طرف دیگر ، بسیاری از مردم اظهار می داشتند که « چرا خداوند ملکی از ملائکه را بعنوان پیامبر ، به سوی ما نمی فرستد ؟ » . این ترکیب ( بشر مثلکم ) در پی پاسخ گویی به آن سئوال نیز بوده است تا معلوم گردد که ؛ « تنها پیامبرانی که همنوع بشر و مثل آنان اند ، می توانند به عنوان الگوی بشر قرار گیرند ، چرا که واجد تمامی نواقص و توانایی های همنوعان خویش اند و با اینهمه ، از کارهای ناپسند پرهیز می کنند و در کارهای پسندیده ، معمولا پیشگام اند . ولی اگر پیامبران را از ملائکه بر می گزید ، قابلیت الگو بودن آنان برای بشر ، از بین می رفت ، چرا که توانایی ها و نواقص آنان با آدمیان ، یکسان نبود و در نتیجه ، امکان احتجاج و اعتذار برای گناهکاران در برابر خدای سبحان وجود داشت و اصطلاحا « حجت الهی ناتمام می شد » .
سوم ؛ وحی خاص انبیاء ( مأموریت ) ، با وحی کلی و شامل همه ی موجودات ( الهام ) یا وحی خاص به غیر انبیاء ( هدایت ) تفاوت دارد . همانطور که مأموریت برخی از انبیاء نیز متفاوت بوده است .
البته تردیدی نیست که « گزینش الهی » نیز تابع معیارهای فطری است و تباینی با « معیار های فطرت بشری » ندارد . بنا بر این « احسن و اصلح » افراد بشر در هر زمان ، به پیامبری برگزیده می شدند . کسانی که بطور نسبی ، کم خطا ترین افراد عصر خویش بوده و جزء صالح ترین افراد یا بر ترین فرد جامعه ی خویش بوده اند .
گزینش چنین افرادی برای « مأموریت الهی هدایت بشر » امری طبیعی و عقلانی است . به اقتضای طبیعت این گزینش ، پیامبران الهی باید در « گرفتن وحی و رساندن آن به سایر افراد بشر ، معصوم از خطا باشند » . بنا بر این ، آنان در « درک پیام الهی و تبلیغ آن » با سایر افراد بشر ، تفاوت دارند و عنایت خاص خداوندی را در انجام مأموریت خاص خویش ، با خود دارند . درک آنان از وحی ، درکی بدون خطا است و درک مردم عادی ، با احتمال خطا همراه است .

3- مقدمه ی پرسش های شما را درست نفهمیدم . اما پاسخ پرسش های شما را با درک ناقص خود ارائه می کنم ؛
اولا ؛ در قرآن و روایات معتبره ، گونه های متفاوتی از دلائل را در مباحث مربوط به اثبات وجود خدا ، اوصاف ذاتی و عملی او و بحث توحید ، می توان مشاهده کرد . تفاوت مخاطبان ، مقتضی پاسخ ها یا توضیحات گوناگونی بوده است که شامل براهین فلسفی و کلامی و استفاده از روش های استقرائی و حساب احتمالات نیز شده است .
ثانیا ؛ سر تا سر قرآن از گزارش رویکردهای دوگانه ی آدمی نسبت به خالق هستی ( ایمان و کفر ) پر است . این گزارش از واقعیت ، منافاتی با راهنمایی ها و هدایت های قولی و عملی قرآن و پیامبر خدا ندارد . بنا بر این ، منافاتی بین « تلاش برای تعالی بخشیدن به ذهنیت افراد » با تبیین آن واقعیت ها وجود ندارد . بسا که بیان آن واقعیات ، درس تاریخی باشد برای ارتقاء ذهنی افراد بشر و تعلیم حکمتی باشد برای « عبرت آموزی » و پیمودن راههای مثبت و پرهیز از پیمودن راههای منفی .
ثالثا ؛ نه رویکرد مطلق نگر فلسفی ، قادر به اثبات تمام مدعیات نظری شریعت محمدی است ، و نه از « عدم قدرت اثبات کل » می توان نتیجه گرفت که « دلائل فلسفی بکار نمی آید » . همین مطلب را در مورد سایر ادله نیز می توان گفت .
به گمان من ، هریک را عیب و هنری است که باید از هنر آن بهره گرفت و از عیوب آن دوری گزید . نه می توان از برهان علیت ( بخاطر برخی ادعاهای اثبات نشده ) در مبحث اثبات خالق هستی و توحید ، صرفنظر کرد و نه می توان مدعای فلاسفه را در باب برخی از اوصاف الهی مثل علم و اراده ی حق تعالی ، بالکلیة پذیرفت . اجمالا هریک از این ابزارها را توان محدودی است که نمی توان از آن ها بی بهره ماند و مدعی توان حل مسائل شد .

برای همه ی شما از خدای رحمان و رحیم ، تقاضای سعادت ، سلامتی و سرور را دارم .

با احترام .

احمد قابل ................. 17 شهریور 1385 ................... مشهد