۱۳۸۵ اردیبهشت ۱۱, دوشنبه

پاسخ به یک پرسش



به نام خدا
سركار خانم ... ، سلام بر شما

در پاسخ ابهامات شما ، چند نكته را ياد آوري مي كنم ؛

1- علت تأكيد من در مورد « اعلاميه ي جهاني حقوق بشر » اين است كه ؛ « اين اعلاميه ، يكي از متون مورد تأييد و تأكيد اكثريت كم نظيري از خردمندان بشر است » . شايد ( با اندكي تسامح ) بتوان گفت كه ؛ « تنها "متن كلي و اصولي" مورد توافق عقلاي جهان بشريت در سده ي اخير است » . البته برخي "متون جزئي" ديگر هم وجود دارند كه ناشي از آن متن كلي و اصولي و مورد توافق جامعه ي جهاني اند .
مرحوم آية الله مطهري ، عليرغم داشتن برخي انتقادات ، تعبير « دين انسانيت » را براي اعلاميه ي جهاني حقوق بشر ، بكار برده است . ( يادداشت ها 3/ 227 ) .
2- در بحث هاي « عقل و شرع » و توضيحات و پاسخ هاي مكرر به نقدهايي كه به آن مباحث شده بود ، توضيح داده ام كه ؛ « وظيفه ي شرايع آسماني ، تأييد راهبردها و راهكار هاي اجماعي عقلاي بشر بوده است » . يعني ؛ « آنچه از نظر عقل و برداشت اجماعي عقلاء ، الزام به فعل يا ترك آن شده باشد ، مورد تأييد و تأكيد شريعت محمدي (ص) قرار گرفته و مي گيرد و آنچه مورد اختلاف عقلاء باشد ، در محدوده ي اظهار نظر شارع و گزينش او واقع شده و مي شود » .
قرآن كريم ، تنها مسئوليت پيامبران را در مورد همه ي شرايع و همه ي كتب مقدس ، در ضمن « آيه ي  213/بقرة » ( کان النّاس امّة واحدة ، فبعث الله النّبیّین مبشّرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحقّ لیحکم بین النّاس فیما اختلفوا فیه ... ) و در مورد قرآن در « آيه ي 64/نحل » صراحتا بيان كرده است ( و ما انزلنا علیک الکتاب الاّ لتبیّن لهم الّذی اختلفوا فیه ، و هدی و رحمة لقوم یؤمنون ) . آن مسئوليت ، چيزي نيست جز « روشن كردن حكم مسائل اختلافي بين عقلاي بشر » .
البته تنها هدف دنيايي دين خدا و شرايع مختلفه ي الهي ، راهنمايي بشر به سوي « عدالت » است كه با انجام مسئوليت « داوري در مسائل اختلافي بين عقلاء » آن را در معرض انتخاب بشر ، قرار داده و مي دهد .

3- نتيجه اي كه از دو گزاره ي پيشين حاصل مي شود ، اهميت يافتن نمونه هايي چون « اعلاميه ي جهاني حقوق بشر » به عنوان « متن مورد توافق عقلاي بشر » است كه مبتني بر اين استدلال ، « مورد تأييد و تأكيد شريعت محمدي (ص) خواهد بود » و تخلف از مفاد آن ( با تفسيري فطري و عقلاني ) عقلا و شرعا ممنوع است .
گرچه مخالفان اين استدلال نيز ، پس از امضاء يا اعلام قبول و وفاداري نسبت به مفاد اعلاميه ي ياد شده ( كه شامل تمامي كشورهاي عضو سازمان ملل متحد ، از جمله كشورهاي اسلامي مي شود ) و پذيرش بقاي عضويت در سازمان ملل ، به عنوان « عهد و ميثاقي بين المللي » ، عقلا و شرعا ، ملتزم و متعهد به اجراي آن خواهند بود . آنان مي دانند كه هرگونه اقدام به نقض اين پيمان بين المللي ، از « گناهان كبيره » شمرده مي شود ، چرا كه « نقض عهد » شرعا حرام است ، هرچند در يك طرف عهد و پيمان ، پيامبر خدا (ص) باشد و درطرف مقابل او ، كفار يا مشركان باشند .

4- علت آغازين تصويب اين « عهد و پيمان بين المللي » هرچه باشد ، موجبي براي نقض آن نمي شود . ادعاي برخي از عالمان ، نوعي انگيزه يابي است كه به گمان من ، تغييري در نتيجه ي مطلب نمي دهد . من با منطق « انظر الي ما قال و لا تنظر الي من قال = به آنچه گفته شده است ، نگاه كن و نه به گوينده ي سخن » به تبيين مسائل مي پردازم و معتقدم كه ؛ « سخن حكيمانه را از هركسي كه باشد ، بايد پذيرفت و سخن غير حكيمانه را از هركسي كه باشد ، نبايد پذيرفت » .
حال اگر كساني به تصور ناصحيح « بازگشت از تشييع جنازه ي خدا » طرح و سخن حكيمانه اي بر زبان يا قلمشان جاري شد ، بايد پذيرفت يا خير ؟!

5- منظور از سخن آخر شما را كه نوشته ايد ؛ « حالا كه پس از قرن ها مهجوريت پيامبر در فرهنگ ما ، نوبت به ايشان رسيده است ، خوب است كه اين فرصت را غنيمت بشماريم ، تا بيش از اين شرمنده ي ايشان نشويم » به درستي در نيافتم .
اگر مقصود شما آن است كه مقامات رسمي ايران ، سال 1385 را به نام پيامبر خدا (ص) مزين كرده اند ، از آنان بپرسيد كه آيا تا كنون به ياد پيامبر ، آن هم با صفت « اعظم » بوده اند يا خير ؟ و آيا از پس قرن ها ، نوبت را به ايشان داده اند يا خير ؟!
اگر مخاطب حقيقي شما ، نويسنده ي اين سطور است ، هنوز قرني بر من نگذشته است تا معلوم شود كه اورا مهجور گذاشته ام يا خير ؟ به گمان من ، راه خروج از مهجور ساختن پيامبر رحمت ، تبيين اصول شريعت او ، مبتني بر مباني علمي و عقلاني است . كاري كه سه دهه از عمر خود را به تحصيل و تحقيق در باره ي آن اختصاص داده ام و دهك چهارم آن را ، علاوه بر ادامه ي تحقيق ، در تبيين و تبليغ « شريعت عقلاني » گذرانده ام . 
اگر مقصود شما ، مجموعه ي رويكردهاي فرهنگي عالمان ديني است ، مهجور ماندن « روح پيام » پيامبر رحمت (ص) ، و بي تفاوتي گاه و بيگاه آنان نسبت به ادعاهاي نامعقول برخي مدعيان پيروي از وي ( كه منجر به تحريف شريعت و ارائه ي فرهنگ خرافي ، به نام ديانت و مذهب شده است ) ، بايد نگراني بيشتري را بر انگيزد .
شايد برخي تصور كنند كه با بر زبان جاري كردن بيش از پيش نام پيامبر (ص) و ذكر صفات نيكو و گاه غلو آميز و تأكيد بر برداشت هاي غير علمي از زندگي و سيره ي او و يا سرودن اشعار و نوحه هاي عوامانه ، سالي را سپري خواهيم كرد كه حداكثر ( در مقام شمارش ) نام ايشان را بيش از سال هاي گذشته ، بر زبان خود و رسانه ها جاري مي كنيم ، ولي آيا اين به منزله ي « پايان مهجوريت » خواهد بود ؟!
مطمئنا شما با اينگونه تصورات ، ميانه اي نداريد ، ولي دريغم آمد كه با شما هم آوا نشوم و از « مهجوريت هدف پيام الهي پيامبر » سخني نگويم .
آنان كه در چند ماه گذشته ، با انتشار تصاويري اهانت بار از پيامبر خدا (ص) ، خودرا شهره ي خاص و عام كردند ، سهم خود را از علم و اخلاق ، نشان دادند .
كاش مي شد سهم مسلماناني را كه « تصور آن تصاوير » را با گفتار و رفتار خود ، در اذهان كاريكاتوريست ها و حاميان آنان ، پديد آورده بودند و در حقيقت ، اهانت اصلي را به صاحب « خلق عظيم » روا داشته اند ، را در اين ميدان ، تعيين كرد . كاش مي شد ...

از خداي رحمان ، براي شما آرزوي سلامتي و سرور و سعادت را دارم .

با احترام

احمد قابل ................. 22/1/1385 .................... مشهد

ارسال: 11 اردیبهشت 85