۱۳۸۴ تیر ۳, جمعه

ارتداد ( 3 )

ارتداد ( 3 )




2- روایات

روایاتی که در بحث فقهی ارتداد ، تا کنون مورد استناد فقهاء قرار گرفته اند ، به دو دسته ی کلی تقسیم می شوند ؛

یکم ؛ روایاتی که گرایش به « توسعه در تعیین مفهوم ارتداد » را توجیه می کنند ، تا جایی که با استناد به برخی روایات ، بعضی از فقیهان « شک در برخی مسائل کلامی یا فقهی » را موجب ارتداد دانسته اند .

دوم ؛ روایاتی که گرایش به « تضییق در تعیین مفهوم ارتداد » را بر می انگیزند و آن را به « انکار حقایق بنیادین شریعت ، از طرف کسی که حقیقتا و قلبا آن حقایق را پذیرفته است »  منحصر می سازند ، تا جایی که به «  توطئه بودن و از روی ستم و دشمنی انجام گرفتن » نیز آن را مقید و مضیق می کنند .

با بر رسی این دو دسته از روایات ، بخش عمده ای از بحث ارتداد مورد بررسی قرار می گیرد و دلایل اصلی رویکردهای فقهی آشکار می شود . بنا بر این چاره ای جز پرداختن به متن روایات وجود ندارد . البته برای جلوگیری از تکرار و « ملال آور » شدن بحث برای مراجعه کنندگان عمومی ، سعی می شود که نمونه های مهمتر را مورد بررسی قرار داده و در بقیه ی موارد ، به مدارک و مجامع روایی ارجاع داده شود تا اهل تحقیق را فایده ی بیشتری برساند . ( متن عربی روایات را در پاورقی می توان دید ) .   

روایات دسته ی اول

اکنون ، به نقل و بررسی روایاتی می پردازیم که به توسعه در تعیین مفهوم « ارتداد » از نظر شریعت محمدی (ص) یاری رسانده است .

1- در گزارشی معتبر ، محمدبن مسلم از امام باقر (ع) پرسیده است؛ « مرتد کیست ؟ » امام پاسخ داده است : « کسی که بعد از پذیرش اسلام ، از آن رویگردان شده ، به آنچه بر پیامبر خدا (ص) نازل شده ، کفر
بورزد ، توبه اش پذیرفته نمی شود و قتلش واجب گردیده و همسرش از او ( بدون حق رجوع مرد ) جدا می شود و اموال بازمانده اش ، بین فرزندان وی تقسیم می شود .

در این روایت از « کفر ورزیدن به قرآن و محتوای آن » به عنوان « سبب ارتداد » یاد شده است .

2- در گزارشی با سند صحیح ، عبد الله بن سنان از امام صادق (ع) می شنود که ؛ « هرکس در باره ی خدا و پیامبرش شک کند ، کافر است » .

در این روایت از « شک » در باره ی خدا و رسول خدا (ص) به عنوان سبب « کفر و ارتداد » یاد شده است . روایات دیگری نیز در مورد « شک » و سببیت آن برای کفر ، گزارش شده اند که بر همین اساس ، بسیاری از فقهاء شیعه و سنی اقدام به صدور فتوی کرده اند .
  در ادامه ی بحث ، به روشنی نشان خواهیم داد که این رویکرد فقهی ، ناشی از شتاب زدگی و بی توجهی به مبانی پذیرفته شده و رایج فقهی است . به عبارت دیگر ؛ اگر فقیهان بزرگوار ، به مبانی خودشان وفادار می ماندند و در برداشت از این گزارش ها ، حداقل به سایر روایات معتبره و مربوط به موضوع « شک » و چگونگی شکل گیری و نسبت آن با « فعل ارادی و غیر ارادی » توجه می کردند ، هرگز چنین توسعه ای در مفهوم کفر و ارتداد را نمی پذیرفتند و در می یافتند که مقصود امام (ع) شک حاصل شده از شنیدن سخن دیگران یا تحقیق فردی افراد نیست ( چرا که امری غیر ارادی است ) یعنی مفهوم « فعل  لازم » که امری غیر اختیاری است ، مورد نظر نیست ، بلکه مراد ایشان ( با توجه به تصریح روایت معتبره ی دیگر ، که بعدا خواهد آمد ) اقدام فرد به انکار حقایق مورد اعتراف خویش است و شک در این عبارت ( با توجه به این مفهوم ) به مفهوم « متعدی » آن بکار رفته است ( تشکیک ) و به عبارت رساتر ؛ « ایجاد شک و تردید برای دیگران » مورد نظر است . بقیه ی مطلب ، در ادامه ی بحث ارائه خواهد شد .

3- حسین بن سعید اهوازی ، گزارش داده است که ؛ « در نامه ای که مردی به امام رضا (ع) نوشته بود و پرسیده بود " آیا توبه ی کسی که مسلمان زاده است و سپس کفر و شرک ورزیده و از اسلام خارج شده است ، پذیرفته می شود یا نه ، باید کشته شود ؟ " . امام (ع) در پاسخ نوشته بودند :کشته می شود .

در این روایت از « شرک » در کنار کفر به عنوان « سبب ارتداد » یاد شده است .

4- در گزارشی از امام صادق (ع) آمده است ؛ « اگر کسی گمان کند که خداوند ، صورتی دارد همچون  صورت مخلوقات ، حقیقتا شرک ورزیده است . و اگر کسی گمان کند که خداوند ، اعضائی دارد همچون اعضای مخلوقات ، حقیقتا کافر است » .

در این روایت ( و برخی روایات دیگر که همین مضمون ، یا موارد مشابه آن را گزارش کرده اند ) از « گمان های باطل نسبت به ذات خداوند سبحان » به عنوان « کفر و شرک و سبب ارتداد » یاد شده است و برخی فقیهان نیز مبتنی بر آن ، فتوی داده اند .
  در ادامه ی بحث ، به بررسی صحت و سقم این رویکرد نیز خواهیم پرداخت .

5- در گزارشی از امام صادق (ع) می خوانیم ؛ « اگر کسی در کفر دشمنان ما و کسانی که به ما ستم کرده اند ، شک کند ، کافر است .

گرچه عده ای از فقهای شیعه به مضمون این روایت ( که روایات گوناگون و متعددی از آن در مجامع روایی وجود دارند ) عمل کرده اند ، ولی این رویکرد ، رویکردی « کاملا افراطی و غیر علمی » است که در ادامه ی بحث ، بطلان آن ثابت خواهد شد .

6- در گزارشی از امام صادق (ع) آمده است ؛ « همانا خداوند ، احکام لازم و واجبی را بر بندگان خویش لازم و واجب کرده است . پس هرکس یکی از آن ها را ترک کرده و آن را انکار کند ، کافر خواهد بود ...  .

در این روایت از « انکار و ترک عملی یکی از واجبات » به عنوان « سببی واحد و توأمان برای کفر » یاد شده است . مضمون این روایت نیز ، در برخی روایات دیگر گزارش شده است . مبتنی بر این روایات ، گروهی از فقهای شیعه و سنی به « ارتداد منکر احکام ضروری » فتوی داده اند .
  در ادامه ی بحث ، به بررسی چند و چون این دیدگاه نیز خواهیم پرداخت .

7- در گزارشی از امام رضا (ع) می خوانیم ؛ « اگر کسی گمان کند که خداوند مسئول کارهای صادر شده از جانب ما است ، قائل به جبر شده است ، و اگر کسی گمان کند که خداوند امر مخلوقات و روزی آنان را به پیامبران یا سایر حجج الهی واگذار کرده است ، قائل به تفوض شده است . و قائل به جبر ، کافر است و قائل به تفویض ، مشرک است .

در این روایت از « اعتقادات کلامی باطل در مورد جبر و اختیار » به عنوان « سبب کفر و شرک » یاد شده است .
  جالب است که در مورد « تفویض به حجج الهی » روایات بسیاری در مجامع روایی شیعه گزارش شده اند که با صراحت از نظریه ی « تفویض امر خلق به پیامبر و ائمه » دفاع می کنند و اکنون نیز نظریه ی رایج تبلیغی مجامع شیعی است !!!

در این دسته از روایات ، موارد دیگری که در مجامع روایی گزارش شده اند ، از عناوین و مصادیق جزئی تری نیز یاد کرده اند که به عنوان « سبب کفر ، شرک و خروج از اسلام » مطرح شده اند .

  برای آنکه نشان داده شود که وجود یک یا دو روایت ( ولو با سند معتبر ) به تنهایی نمی تواند سبب صدور « مجوز قتل یک انسان » گردد ، به یادآوری برخی روایات می پردازم تا معلوم گردد که در صورت قبول نظریه ی « توسعه در مفهوم ارتداد » تا کجا باید رفت و به چه لوازمی باید تن داد و چه صف طویلی از مرتدان را باید شاهد بود و چه قتل عامی را باید به راه انداخت؟!! ( هرچند با بررسی علمی ، روشن می شود که مفهوم این روایات با آنچه برخی برداشت کرده اند ، سازگار نیست و غفلت آنان از « قیود و شروط گفته شده در سایر روایات » منجر به این برداشت های افراطی شده است ) به چند نمونه از این روایات توجه کنید ؛

8- کسی که در « وصی رسول الله بودن علی (ع) » شک کند ، کافر است . کسی که در مورد واسطه بودن علی (ع) بین خدا و خلق شک کند ، مشرک است .

9- کسی که قائل به تناسخ باشد ، کافر است .

10- رشوه گرفتن در حکومت و قضاوت ، کفر به خداوند است .

11- کسی که عمل ساحر و منجم را تصدیق کند ، به آنچه بر محمد (ص ) نازل شده است ، کفر ورزیده است .

12- گرفتن و نگهداری از شطرنج ، کفر است و بازی با آن ، شرک است .

13- تارک نماز ، کافر است.

14- هر « ریا » یی شرک است .

15- پرسیدم ؛ کمترین چیزی که سبب شرک می شود چیست ؟ امام باقر (ع) گفت : هرکس که هسته را ریگ معرفی کند و بر عکس ، سپس به آن گردن نهد . ( یعنی ادعاهای بی اساس را عملا قبول کند ) .

16- کسی که در گفتار امام (ع) شک کند ، کافر و منکر خدا است .

17- ده گروه از امت محمد (ص) به خدا کفر می ورزند ؛ ... فتنه انگیزان ، فروشندگان سلاح به مخالفان حربی اسلام ، کسی که زکات نمی پردازد ، کسی که مستطیع است و حج را بجا نمی آورد .

18- کسی که از نسب خود تبری جوید ، به خداوند کفر ورزیده است .

19- اگر فردی به برادر مؤمنش بگوید : « تو دشمن منی » ، یکی از آنان کافر شده است .

20- اگر کسی با رفتاری که موجب ناخشنودی خدا است ، حاکم مسلطی را خوشنود کند ، از دین خدا خارج شده است .


بسیاری از این روایات یا مضمون آن ها ، با سند های معتبر گزارش شده اند ولی آیا می توان به تمامی این مضامین و عناوین به عنوان « موجبات کفر یا شرک اصطلاحی در بحث ارتداد » فتوی داد ؟ آیا تمامی روایات ما با چنین رویکردی موافق اند ؟ آیا وجود احکامی مسلّم و متفاوت با مضمون برخی از این روایات ( وجود معارض قوی و یا برتر ) و وجود مبنای قوی در « حمل مطلق بر مقید » ، سبب رویگردانی اکثریت فقهاء از عمل به مضمون خاص برخی از این روایات نشده است ؟ چرا همین شیوه ی علمی در مورد « مطلق شک یا گمان و سایر تصورات باطل اعتقادی » اعمال نشده است ؟

صدور « حکم قتل » برای انسانی که دچار گمان و عقیدهای واهی یا شک و تردید ناشی از عدم علم و آگاهی است و هیچ اقدام دشمنانه و ستمگرانه ای برای برهم زدن امنیت جان و مال و شرف دیگران نکرده و نمی کند ، بدون تردید « تجرّی = جرأت ورزیدن » در امری بسیار خطیر است که از جانب خدای سبحان ، به عنوان « قتل عام همه ی بشر » نام گذاری شده و « بدترین نوع افساد فی الأرض » است . ( مطابق نص صریح قرآن ، « هرگونه قتل یک فرد آدمی ، بدون وجود حق قصاص یا اقدام وی به افساد فی الأرض ، همچون قتل همه ی آدمیان است » ) .
  آیا آن همه تأکید بر لزوم و وجوب « حفظ دماء و نفوس » و لزوم عقلی احتیاط در این امور و نهی صریح قرآنی از « اسراف در قتل » و تأکید روایات بر « لزوم اجتناب از اجرای حدود الهی در موارد شبهه » موجب تأمل بزرگان علم و فقه از شیعه و اهل سنت نمی شود تا برای جلوگیری از شرکت خویش در « بزرگترین گناه کبیره » (قتل یک بی گناه که همچون قتل عام تمامی بشر است ) که معمولا با فتوی و نظر آنان تحقق می یابد ، اقدام به باز نگری در « بحث ارتداد » کنند ؟!!
  آیا زمان آن نرسیده است تا بدور از غلیان احساسات ( که معمولا با تصور دفاع از حق خدا و دین و شریعت او شکل می گیرد و عملا منجر به سلب حقوق اولیه و طبیعی و عقلی بندگان خدا ، شده و می شود )  به مبانی پذیرفته شده برگردند و « حقوق طبیعی ، قطعی و عقلی آدمی » را با دلائل ظنی غیر معتبر ، یا مبتلا به معارض ( و در نهایت غیر قطعی ) و با یک فتوای نامطمئن ، از آدمیان سلب نکنند ؟!!

به امید خدا ، در بخش های بعدی ، به نصوص و تصریحاتی در متن روایات و در مورد « انحصار کفر و شرک موجب ارتداد ، به مورد جحد و انکار » خواهیم پرداخت تا معلوم گردد که در فتاوی فقهی بسیاری از پیشینیان و پسینیان و حتی بسیاری از معاصران ، خبر چندانی از تحقیق و پژوهش علمی لازم در خصوص این موضوع بسیار مهم ( ارتداد ) نیست و اکثر قریب به اتفاق فقهای گرام ، تنها به تکرار کشف « حکم مرتد فطری» و قبول یا عدم قبول توبه ی او و تفاوتش با حکم « مرتد ملی » پرداخته اند و در خصوص « کشف عنوان مرتد و تشخیص مفهوم حقیقی آن » کمتر سخنی رانده اند .
  آنانی که اندک سخنی در این زمینه گفته اند ، تنها به گزینش بخشی از روایات مورد قبول خویش پرداخته اند . یعنی ؛ دقت های میلیمتری که در بحث های طهارت ، نماز و خرید و فروش ( بیع ) از آنان دیده شده و می شود ، اساسا نشانی از آن هم در بحث ارتداد دیده نمی شود ، در حالی که این مبحث ، به اموری بسیار خطیر اختصاص دارد و هرگونه اقدام به صدور حکم و فتوی ، بدون تأملات دقیق علمی و موشکافی های محققانه و احتیاط لازم عقلی در مورد « حق حیات آدمی » ، می تواند منجر به آثار و عوارض غیر قابل جبرانی گردد .

این مقوله با سه موضوع اساسی ؛ « جان ، مال و ناموس » افراد ، درگیر است . یعنی حکم صادر شده در مورد مرتد شامل سه گزینه ی هم عرض است ؛ 1- گرفتن جان یک انسان و پایان بخشیدن به حیات او . 2- جداشدن از همسر ، در صورتی که در دسترس مسلمانان نباشد و به قتل نرسد . 3- محرومیت از تصرف در اموال و تقسیم کلیه ی اموال او بین فرزندان مسلمانش .

بسا خانواده هایی که بنیان آن ها با یک فتوای حساب نشده ، از هم پاشیده و می پاشد و بسا همسران دلبسته به یکدیگر که برخلاف تمایل خویش از هم جدا شده و می شوند و فرزندانی که از نعمت آرامش و تربیت و سرپرست دلسوز و مهربانی به نام پدر یا مادر ، محروم گردیده و می گردند و بسا انسانهای بیگناهی که بدون اقدام به قتل و فساد ، به چوبه های دار یا جوخه های اعدام یا ترور ، سپرده شده و می شوند و بسا اموالی که بدون حق ، از صاحبانش مصادره شده و می شود . حکم هریک از این اقدامات ( بر فرض تحقق ) بسیار شدید است و هریک از این امور ، جزء بزرگترین گناهان شمرده شده اند .

این همه تبعات ، و آن همه تساهل در کشف حقیقت و گشاده دستی در مصداق یابی برای ارتداد و مرتد ، شگفتی آور است و بسیار دردناک .

اکنون به بررسی دسته ی دیگری از روایات می پردازیم که نتایج متفاوتی را به دست می دهند .  
     
    


پاورقی ها ؛

1- محمدبن مسلم قال : سألت ابا جعفر (ع) عن المرتد ؟ فقال : من رغب عن الإسلام و کفر بما انزل علی محمد (ص) بعد اسلامه ، فلا توبة له وقد وجب قتله و بانت منه امرأته و یقسم ما ترک علی ولده . ( وسائل الشیعة 18/544 ش 2 ) .

2- محمد بن یحیی عن احمدبن محمدبن عیسی عن ابن محبوب عن عبدالله بن سنان عن ابی  عبدالله (ع) قال : من شک فی الله و فی رسوله (ص) فهو کافر . ( کافی 2/ 386 ش 10 . وسائل الشیعة 28/ 345 ) .

3- حسین بن سعید قال قرأت بخط رجل الی ابی الحسن الرضا (ع) : رجل ولد علی الإسلام ثم کفر و اشرک و خرج عن الإسلام ، هل یستتاب او یقتل و لا یستتاب ؟ فکتب (ع) ؛ یقتل . ( وسائل الشیعة 18/545 ش 6 ) .

4- عن الصادق (ع) : من زعم ان لله وجها کالوجوه فقد اشرک ، ومن زعم ان له جوارح کجوارح المخلوقین فهو کافر. ( وسائل الشیعة 18/562 ) .

5- عن الصادق (ع) : من شک فی کفر اعدائنا و الظالمین لنا فهو کافر . ( وسائل الشیعة 28/345 ) .

6- عن الصادق (ع) : ان الله عز وجل فرّض فرائض موجبات علی العباد فمن ترک فریضة من الموجبات فلم یعمل بها و جحدها کان کافرا ... ( کافی 2/ 383 ) .

7- عن الرضا (ع) : من زعم ان الله یفعل افعالنا ثم یعذبنا علیها فقد قال بالجبر ، و من زعم ان الله فوّض امر الخلق و الرزق الی حججه فقد قال بالتفویض . والقائل بالجبر کافر و القائل بالتفویض مشرک . ( وسائل 28/ 340 ) .

8- عن الصادق (ع): من زعم انه یعرف النبی (ص) و لایعرف الوصی فقد کفر . (وسائل الشیعة28/  ) . ان الله جعل علیا (ع) علما بینه و بین خلقه ... و من شک فیه کان مشرکا . ( وسائل الشیعة 28/ 347 ).

9- عن الرضا (ع) : من قال بالتناسخ فهو کافر ... (و سائل 28/ 341 ) .

10- عن الباقر و الصادق (ع) : ... فأما الرشا فی الحکم ، فإن ذلک الکفر بالله العظیم . ( وسائل الشیعة 17 /94  ) .

11- عن النبی(ص) : من صدّق کاهنا او منجما فهو کافر بما انزل علی محمد . ( وسائل الشیعة 17/148 ) .

12- عن الصادق (ع) : بیع الشطرنج حرام و اکل ثمنه سحت و اتخاذها کفر و اللعب بها شرک . (وسائل الشیعة  17/323  ) .

13- عن الصادق (ع) : ... فإن تارک الصلاة کافر ... ( کافی 2/ 279 ) .

14- عن الصادق (ع) : کل ریاء شرک ... ( کافی 2/ 293 ) .

15- عن الباقر (ع) : ( سألته عن ادنی مایکون العبد به مشرکا ) فقال : من قال للنواة انها حصاة و للحصاة انها نواة ثم دان به . (کافی 2/397 ) .

16- عن الباقر (ع) : من المحتوم الذی لاتبدیل له عندالله ، قیام قائمنا ، فمن شک فیما اقول ، لقی الله و هو به کافر و له جاحد . ( وسائل الشیعة 28/349 ) .

17- عن الصادق (ع) عن آبائه (ع) عن النبی (ص) فی وصیته لعلی (ع) قال : یا علی ؛ کفر بالله العظیم من هذه الامة عشرة ؛ القتات و الساحر و الدیوث وناکح المرأة حراما فی دبرها و ناکح البهیمة و من نکح ذات محرم و الساعی فی الفتنة و بائع السلاح من اهل الحرب و مانع الزکاة و من وجد سعة فمات ولم یحج . یا علی ؛ تارک الحج و هو مستطیع ، کافر . ( وسائل الشیعة 28/340 ) .

18- عن الصادق (ع) : کفر بالله من تبرّأ من نسب و ان دقّ . ( کافی 2/350 . وسائل الشیعة 21/506 ) .

19- اذاقال الرجل لأخیه المؤمن : ... و اذا قال : انت عدوّی ، فقد کفر احدهما ... ( کافی2/360 . وسائل الشیعة 12/299 ) .

20- عن الصادق عن آبائه (ع) عن النبی (ص) : من ارضی سلطانا بسخط الله ، خرج من دین الله . ( کافی 2 /373 ) .

----------------------------------------------------------


ادامه دارد ...
ارسال: 3 تیر 84

هیچ نظری موجود نیست: