۱۳۸۳ اسفند ۲۰, پنجشنبه

نگاهی اجمالی به « شادی و غم » در متون شریعت

نگاهی اجمالی به « شادی و غم » در متون شریعت

( موضوع این نوشتار ، نخست در سال 1382 به انتشار مقاله ای کوتاه در هفته نامه ی « سایه بان » منجر شد
که البته مختصر تر از این بود . اکنون با نگارشی جدید و افزودن برخی مطالب ، به صورت فعلی منتشر می شود )


  يكي از موضوعات مهم در بحث هاي انسان شناسي، توجه به نيازها و تحولات روحي اوست. اهميت اين مسأله ناشي از تأثيرگذاري روحيات آدمي بر رفتارهاي اوست. گرچه اين تأثير گذاري، متقابل است و رفتارهاي آدمي نيز ، روحيات وي را دچار تحول و تغيير مي كند .
  « شادي و غم » از روحياتي هستند كه تأثير بسزايي در زندگي بشر دارند . « شادي » سبب « نشاط و اميد » است و « غم و اندوه » سبب « افسردگي » و « يأس و نوميدي » است.
  به نظر مي رسد كه پديده شادي يا غم ، از نوع « انفعال نفس » است و آدمي در پديد آمدن آن اختياري ندارد . يعني خارج از اراده آدمي پديدار مي گردند ، ولي ايجاد زمينه و بستر شكل گيري و تهيه مقدمات آنها در بسياري از موارد ، اختياري است و با رويكرد هاي مختلف مي توان به هر يك از آنها اقدام كرد .
  نقش تعليم و تربيت در اين موضوع مهم است و مي تواند به انتخاب صحيح روشها كمك كند و در سلامت روحي و رواني جامعه تأثير جدّي بگذارد .
  « تعاليم ديني » و آنچه به نام « مطلوبات خدا » در جوامع ديني عرضه می شوند ، از توان تأثير فراوانی برخوردارند . هر گونه رويكردي در اين خصوص مي تواند فرهنگ جامعه را دچار تحولات مثبت يا منفي كند و در نهايت جامعه اي با نشاط و اميدوار يا جامعه ای افسرده و نوميد پديد آورد .
  روشن است كه نشاط و اميدواري جامعه ، موجب تلاش و فعاليت مثبت و رشد و توسعه و تكامل مادي و معنوي مي شود و افسردگي و نوميدي ، جامعه اي خمود ، غير فعال و منحط از نظر مادي و معنوي پديد مي آورد .

  اكنون شايسته است كه به متون تعليمي شریعت بنگريم تا توصيه هاي ارائه شده در اين موضوع را بررسي كنيم ؛
 
  الف) در متون اولیه ی شریعت محمدی (ص) از «شادي» با دو واژه « فرح » و « سرور » ياد شده است . در اين متون به لزوم گسترش شادي در سطح جامعه و توليد شادي براي ديگران بعنوان « محبوب ترين كار از نظر خداوند » با تأكيد فراوان، سفارش شده است. از نظر متون ديني « شادي » به عنوان « جند عقل = لشکر عقل » ( كه برخي بزرگان از جند عقل به عنوان « جند رحمان » ياد كرده اند ) و غم و حزن به عنوان « جند جهل» ( که از آن به عنوان « جند شیطان » یاد کرده اند ) شمرده شده اند . اكنون به بررسي برخي موارد از متون یاد شده مي پردازيم؛
 
1- شادي بخشي، به وسيله گفتار و شوخي هاي بدون اهانت ، يكي از پذیرفته ترين رفتارهاي شاد كننده است. 
  از امام صادق (ع) نقل شده است كه از اصحاب خويش پرسيدند : « آيا با هم شوخي مي كنيد؟ در پاسخ گفتند: در مواردي اندك. امام (ع) فرمود: اينگونه نباشيد. ... فانّ المداعبة من حسن الخلق و إنّك لتدخل بها السّرور علي اخيك ، و لقد كان رسو ل الله (ص) يداعب الرّجل يريد ان يسرّه = ...چرا كه شوخ طبعي از اخلاق نيك است و تو به اين وسيله برادرت را شاد مي كني ، همانا رسول خدا مستمراً با افراد شوخي مي كرد و قصد او شاد كردن آنان بود » . ( کافی 2/663 ش 4)
 
در اين روايت چند مطلب مهم وجود دارد:
 
  يك؛ شوخي و شيرين زباني در قالب « طنز » گفتاری ( شفاهی یا مکتوب ) یا رفتاری ، از نظر شریعت محمدی (ص) رفتاري نيك و « حسن خلق » است.

  دو؛ سيره و روش رسول خدا به صورت مستمر ايجاد شادي از طريق شوخي كردن بوده است.
 
  سه؛ گفتار شادي بخش ، يكي از مصاديق « ادخال السّرور » است كه محبوب ترين كار نزد خداوند است. 
  لازم به ذكر است كه از جمله ی  اوصاف امير مومنان علي (ع) نيز « شوخ طبعي » ايشان بوده است.
 
2- از امام باقر (ع) نقل شده است كه؛ « انّ الله عزّ و جلّ يحبّ المداعب في الجماعة بلا رفث ( کافی 2/663 ش4) خداوند دوست مي دارد كسي را كه در ميان جمع بدون بهره گيري از الفاظ ركيك و اهانت آميز شوخي مي كند » .
 محبوب بودن فرد شوخ طبع نزد خدا ، به علت شادي بخش بودن وی در ميان مردم است . يعني « شاد كردن جامعه» سبب جلب محبت خدا و رضايت اوست.
3 - از امام باقر (ع) نقل شده است كه: « تبسّم كردن ( لبخند زدن ) پيش روي برادر مؤمن ، رفتاری نیک است و رفع نگراني از او ، رفتاری نیک است و خداوند ، بندگي نشده است با رفتاري كه نكوتر و محبوبتر نزد وی از شادي بخشي نسبت به مؤمنان باشد » . ( و ما عبدالله بشيي احبّ الي الله من ادخال السّرور علي المؤمنین ) . ( کافی 2/188 ش 2 )
  در اين روايت تصريح شده است كه « پسنديده ترين رفتار نزد خدا و برترين عبادت » شادي بخش بودن نسبت به مردم است.

4- از امام صادق(ع) به نقل از نياكان پاكش، از رسول خدا(ص) ، آمده است: « انّ احبّ الاعمال الي الله عزّوجلّ إدخال السّرور علي المؤمنين » .( کافی 2/189 ش 4 ) حقيقتاً پسنديده ترين كارها نزد خدا ، شادي بخشيدن به مؤمنان است » .
  در كتاب « كافي» نسبت به شادي بخشي،روايات متعددي نقل شده كه برخي ازآنها با « اسناد معتبره » ارائه شده است( کافی 2/ 189 ش 7 و 2/192 ش 16 ) به نحوي كه صحت انتساب اين نظريه به شريعت ، از نظر علمي ثابت مي شود .

5- البته شادي بخش بودن به لحاظ عملي نيز در روايت توصيه شده است. در روايتي با سند صحيح از امام صادق (ع) نقل شده است كه ؛ پسنديده ترين كارها نزد خدا ، شاد كردن مؤمن است . مثل سير كردن او يا برطرف كردن اندوه و گرفتاري او و يا اداي وام و قرض او ( کافی 2/192 ش 16 ).
  مجموع اين روايات چنين مي گويند كه « شادي بخش بودن نسبت به ديگر افراد جامعه » پسنديده ترين كارها نزد خدا و حتي « برترين عبادت » است. به عبارتي ديگر ؛ تأکید بر « شدت محبوبیت شادی بخشیدن به دیگران نزد خدا » و ایجاد رغبت وانگیزه ی درونی در آدمی برای اقدام اختیاری به این کار پسندیده ، برتر از هرگونه دستور العمل الزامي شرعي ، تأثیر می گذارد و نشان مي دهد كه دين به « ضرورت هاي زندگي مناسب » توجه جدی دارد و اين مقصود ، جز با شور و نشاط ناشي از گسترش شادي در صحنه اجتماع به دست نمی آید . تبدیل این « ضرورت مؤکّد اخلاقی » به امری الزامی و اجباری ، از « مرغوبیت عرفی » آن می کاهد . البته در همه جا و همه حال ، این قاعده وجود دارد ولی در مواردی که ضرورت های زندگی فردی یا اجتماعی ، حد اقل چیزی را عقلا لازم بداند ، شرع نیز آن را لازم می شمارد .

6- در حديث مشهور عقل و جهل كه مي فرمايد « لشكر عقل را بشناسيد تا هدايت شويد » در عداد لشكر عقل ، آمده است ؛ « ... والفرح و ضدّه الحزن -  ... شادي از لشكر عقل است و در مقابل آن حزن است كه از لشكر جهل است » .
  دراين حديث كه باسند معتبر از امام صادق (ع) نقل شده است ، كاملاً روشن است كه برداشت برخي از دانشمندان و تعبير آنان به « لشکر رحمان » براي « جند عقل » و « لشکر شيطان » براي « جند جهل » با توجه به تعابيري چون « ... فقال له : استكبرت ، فلعنه = ... خداوند به جهل فرمود : تكبر ورزيدي ، پس او را از رحمت خويش دور نگهداشت » برداشت صحيحي است و تداعی می کند داستان « سرپیچی شیطان از فرمان خدا در سجده بر آدم » را که منجر به رانده شدن شیطان از قرب الهی شد و از آن با عبارت « ابی و استکبر = سرپیچی کرد و تکبر ورزید » در قرآن یاد شده است .
  بنا براين، شادي (فرح) از لشكر عقل است و غم (حزن) ازلشكر جهل . این نام گذاری های نمادین ، برای نشان دادن « عاقلانه بودن راهکارهای شادی افزا » و « جاهلانه بودن راهکارهای غم افزا و اندوهبار » است . به عبارت دیگر ؛ اینکه گفته می شود : « شادي ، سرباز خداي رحمان است و حزن و اندوه ، سرباز شيطان » برای یاد آوری جهات مثبت و منفی آن ها است . لازمه ی اين رويكرد ، تحولي عظيم و تغييراتي فراوان در فرهنگ جامعه ديني است . بنا بر این ، از نظر خدای رحمان و شریعت محمدی (ص) ، « رويكرد عقلاني ، ما را به گزينش شادي و حاكم كردن آن بر فضاي فرهنگي جامعه وادار مي كند و رويكرد جاهلانه ، گسترش حزن و اندوه را توصيه مي كند » تا چه قبول افتد چه در نظر آید !!
ب) اما در مقابل شادي، حزن و اندوه است كه در متون شریعت مورد نكوهش و دور باش قرار گرفته و به روشهاي مختلف ، ناپسند بودن آن ، گزارش شده است.

  در متن قرآن مطلوب نبودن « حزن و اندوه » نزد خدا و خلق او گزارش شده است كه به نمونه هايي از آن اشاره مي كنيم :

1- در قرآن كريم نسبت به عاقبت نيك آدميان چه در دنيا و چه در آخرت ( و عمدتاً در آخرت ) و در مناسبت هاي مختلف مكرراً آمده است: «... لا خوف عليهم و لا هم يحزنون = هيچ ترسي و اندوهي بر آنان نخواهد بود » ( بقره /38 و 62 و112 و 262 و 274 و 277 ، آل عمران /170 ، مائده / 69 ، انعام / 48 ، اعراف /35 ، یونس /62 ، احقاف /13 ) .
  اين بيان الهي نشان مي دهد كه خوف (ترس) و حزن ( غم و اندوه ) امور نامطلوب و ناپسندي هستند كه خداوند سبحان در بيان عاقبت پسنديده بندگان نيك خود با صراحت آنها را منتفي مي شمارد.
  اگر حزن امري پسنديده بود ، منتفي شدن آن در عاقبت امر بندگان خدا ، ناپسند شمرده مي شد و يادآوري انتفاي آن به عنوان نعمت و پاداش الهي بي معني بود .

2- در آيه ی ديگر مي خوانيم: « و ينجّي الله الّذين اتّقوا بمفازتهم لا يمسّهم السّو ء و لا هم يحزنون =  خداوند افراد متقي و پرهيزگار را به خاطر پيروزي آنان در انجام دستورات الهي ، نجات مي دهد به گونه اي كه گزندي از امور بد و ناپسند نمي بينند و اندوهي نخواهند داشت » ( زمر/ 61 ) .
  اين آيه نيز « دور شدن از اندوه و غم » را مصداق « نجات دادن آدميان پرهيزكار به وسيله خداي سبحان » معرفي كرده است . به عبارت ديگر ، خداوند است كه پرهيزكاران را از« دام جهل ناشي از اندوه و غم » كه « دام شيطان » است رها مي سازد .
  بنا بر اين آيات، « فلاح و رستگاري » در چهره « شادي بدون اندوه » تجلي يافته و اين به معني « راهکار نجات و رهايي » است . رهايي از چنگ « جهل و شيطان » و روي آوردن به « عقل و رحمان » حتي در چهره « فرار از حزن و اندوه » و « كسب شادي و سرور » نعمتي الهي است كه بايد در مأذنه ی فرهنگ اجتماعي ، آن را هر شب و روز ياد آوري كرد .

  تاكنون بحث از پسنديده بودن شادي و ناپسند بودن « غم و حزن » نزد خداي سبحان و دين و شريعت او بود . ولي خواسته يا ناخواسته اسباب غم و اندوه در اين دنيا ، به فراواني فراهم مي شود . به عبارت ديگر واقعيت دنیا به گونه اي است كه تمامي افراد در برابر وقایع اندوهبار قرار مي گيرند ( همانگونه كه در معرض شادي نيز قرار دارند) و نفس آدمي نسبت به اتفاقات و پديده هاي ناگوار هستي ، واكنشي طبیعی به نام « حزن » را نشان مي دهد .
  توصيه دين و شريعت درباره اين گونه امور ، فراهم كردن آگاهانه و مختارانه و سايل شادي و گريز از غم و اندوه به سوي شادي و سرور است . به عبارتي ديگر از تكثير كمي و كيفي غم و حزن جلوگيري مي كند و آن را به « حداقل » كاهش مي دهد .

دلایل مخالفان

  در برابر این دلائل ، برخی افراد با استـــناد به برخی آیات قرآن ( و برخی روایات ) نســبت به مطلوب بودن « حزن » در متون شریعت استدلال کرده اند . اکنون برخی از ( مهمترین ) دلائل ایشان را مورد بررسی قرار می دهیم؛

1- یکی از دلائل این گروه ، آیه ی « فلیضحکوا قلیلا و لیبکوا کثیرا ... = پس باید کم بخندند و زیاد گریه کنند ... توبة/81 » است . ایشان به ادامه ی این آیه و آیات قبل از آن توجهی نمی کنند تا معلوم گردد که ؛ « این آیه در مورد کسانی است که رفتار ناشایستی از آنان سرزده و از آن رفتار ناپسند ، شادمان و خندان اند » . ( ... جزا ء ً بما کانوا یفعلون = ... که این نتیجه ی رفتاری است که انجام داده اند ./81 توبه).
  یعنی سخن از افراد « نافرمان » است که از دستور پیامبر خدا (ص) با بهانه های غیر منطقی ، سرپیچی کردند واز این عمل خود شادمان بودند . ( فرح المخلّفون ... = شادی کردند افراد متخلف ونافرمان ... /80 توبه ) .
  اگر مفهوم مخالف این آیه را در نظر بگیریم ، معلوم می شود که این آیه خود دلیلی بر صحت رویکردی است که در روایات پیش گفته به آن پرداختیم و معنای آن این خواهد شد که ؛ « آنانی که نافرمانی نکرده و در مسیر صحیح و منطقی زندگی قرار گرفته اند ، می توانند بسیار بخندند و کمتر گریه کنند » .

2- دلیل دیگر آنان ، آیه ی « ... انّ الله لا یحبّ الفرحین = خداوند افراد شادمان را دوست ندارد / قصص 76 » است . این آیه نیز در مورد « قارون » است و شرح می دهد که مردم ، به او که از داشتن ثروت شخصی و بی توجهی به نیازمندان شادمان بود ، می گویند : « لا تفرح ، انّ الله لا یحبّ الفرحین = شادمان نباش که خداوند ، این گونه افراد شادمان را دوست ندارد » .
  اصطلاحا « الف ولام » در « الفرحین » الف ولام « عهد » است . یعنی ؛ خداوند « شادمانانی از نوع آنان که در این خطاب ، مورد نظر بوده اند » را دوست ندارد . اگر « الف و لام » در این عبارت ، از نوع « الف و لام جنس » بود ، همه ی انواع « شادمانان » را شامل می شد و آنگاه می توانست دلیل بر عدم محبوبیت شادمانی باشد ولی با توجه به سیاق و موضوع مورد بحث در آیه ، به عدم شمول بر همه ی شادمانان  اطمینان پیدا می شود .
  ضمنا ، تفسیر این گروه از این آیه ( علاوه بر عدم تناسب با سیاق و متن کامل آیه ) با رویکردی که در روایات پیش گفته دیده شد نیز منافات دارد . با توجه به اینکه آن روایات معتبره ، نشان می دادند که پیامبر و ائمه ، معتقدند که « خداوند دوست دار شادی و شادی بخش بودن بشر است » و از طرفی ، تفسیر حقیقی این آیه ی قرآن را نیز بهتر از دیگران می دانستند ، معلوم می شود که منافاتی بین تفسیر این آیه و آن رویکرد نمی دیدند .

3- مستند دیگر این گروه ، برخی روایات خاص است که عزاداری و استحباب گریستن بر مصائب اهل البیت (ع) را یاد آوری می کنند . این روایات ، از نظر صحت انتساب ( سند روایت ) و یا دلالت بر مطلوب ( لزوم برپایی مراسم خاص و هرساله ) مخدوش است و با سیره ی ائمه ی هدی (ع) و اصحاب نزدیک ایشان در تعارض است و سازگاری ندارد . بررسی یکایک آن روایات و دلائل روایی مخالف آن ، به بحثی کامل و  تفصیلی در باره ی این موضوع نیاز دارد که به وقتی دیگر واگذار می شود .

  پرداختن به آثار روانی و اجتماعی رویکرد « انتشار غم و اندوه » از طریق تکرار انگیزه های « اندوه بار » احتیاج به بحثی دیگر دارد و شایسته ترین افراد برای پرداختن به این مطلب ، متخصصان روان شناسی اند . آنچه مربوط به متون دینی است ، نگاه مثبت به « شادی » و نگاه منفی به « حزن و اندوه » است . مثلا وقتی از خصوصیات افراد « مؤمن » یاد می شود و با ارزش ترین صفات ایشان مورد توجه قرار می گیرد ، در قالب جمله ای کوتاه می گوید ؛ « المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه = مؤمن کسی است که شادمانی را در چهره ی خود آشکار می کند و اندوه را در درون خویش پنهان می کند » .
  این مفهوم بلند که با جمله ای کوتاه بیان شده است ، آشکار می کند که ؛ « تقسیم شادی خود با دیگران و انتشار آن از یک سو و جلوگیری از انتشار و انتقال اندوه خویش به آنان ، مطلوب خدا و از صفات نیک انسانی و ایمانی است » .

نقد رویکرد ها و چند پرسش

  یک نگاه اجمالی به جوامع مذهبی(خصوصا ما شیعیان) نسبت دوری ونزدیکی ما با فرهنگ اصیل اسلامی و مطلوبات حقیقی خدای رحمان را بخوبی نشان می دهد . ما که بر خلاف مطلوب خدا و رسول خدا و ائمه ی هدی ، نشر فرهنگ « حزن و اندوه و ذکر مصیبت » را وظیفه ی شرعی !! خود قرار داده ایم  . ما که تعطیلی رسمی میلاد حضرت رضا (ع) را درچند سال اخیر ، حذف کرده و روز شهادت یا وفات ایشان را تعطیل رسمی قرار داده ایم . ما که در روزهای میلاد ائمّه ی هدی(علیهم السلام) با همان آهنگ نوحه های سینه زنی، مولودیه می خوانیم وفقط بجای سینه زدن ، دستها را از بالای سر برهم می زنیم ( برخی فکر می کنند که دست زدن به شیوه ی رایج درهمه ی دنیا « حرام » است ، چون تشبه به فساق و کفار است!!! ) .
  چرا اقدامی به بررسی علمی و حتی اخلاقی در مورد اصل عزاداری های بظاهر مذهبی خود نمی کنیم تا ببینیم که از کجا به این وادی « نامطلوب خدا » به اسم دین و مذهب رسیده ایم .
  آیا درست است که به اسم دفاع از خدا و رسول و خاندان پاک رسول الله ( علیهم صلوات الله ) بدترین انتخاب و نا مطلوب ترین رفتار را به آنان نسبت دهیم ؟ آیا هیچ مسئولیت عقلی یا شرعی برای خاتمه دادن به این روند منفی ( به لحاظ نظری و عملی ) متوجه مدافعان دین و مذهب نیست ؟ آیا « مصلحان دینی » بدون توجه به این گونه امور تأثیر گذار فرهنگی در زندگی اجتماعی و مبانی نادرست آن می توانند در سایر موارد توفیقی پیدا کنند ؟!!
  به سیره ی امیر مؤمنان علی (ع) مراجعه کنیم و سرتاسر تاریخ معتبر را سراغ گیریم و بپرسیم که؛ « چرا در تمام مدت پس از پیامبر خدا (ص) و خصوصا در چهار سال و اندی حکومت ظاهری خویش ، نسبت به تشکیل مجلس عزا داری برای رسول خدا ( که در مورد تعظیم و احترام ایشان هیچ اختلافی بین  مسلمین نبوده و نیست ) هیچ گونه اقدام خصوصی یا عمومی نکرد ؟!! » . درصورتیکه جملاتی بلند و ماندگار در زمان رحلت رسول الله (ص) بر زبان جاری کرد که شدت اندوه ایشان را بخوبی آشکار ساخت و فرمود : « اگر بنا باشد در وفات کسی جزع کرد ، تنها برای ازدست دادن تو  رواست ، چرا که با رفتن تو ، وحی از ما منقطع گردید و ... » .
  هیچ کس از امیر مؤمنان برای دین خدا و مذهب شیعه دلسوز تر نبوده و نیست . پسچگونه است که علی (ع) با آن عشق و معرفتی که نسبت به شخصیت والای رسول الله (ص) دارد ، حتی یک مورد برای آن عزیز (به استثنای روز رحلت و ایام متصل به آن ) ، اقدام به برپایی مجلس عزاداری نکرد ولی ما پس از هزار و چهارصد و اندی سال ، این را وظیفه ی خود قرارداده ایم ؟!! . آیا ما مدعی هستیم که از علی (ع) علاقه یا معرفت بیشتری نسبت به رسول خدا داشته و داریم ؟!! آیا راهی که ما برگزیده ایم تا محبت خود را در عزاداری پیامبر و خاندان پاکش نشان دهیم ، از راهی که علی  پیمود ، برتر است ؟!!
  البته علی (ع) اهل بهره برداری از نام رسول خدا برای مقاصد دنیایی خویش یا نشان دادن آواز زیبا ی خود در ذکر مصیبت و مداحی های غلوّ آمیز و گاه شرک آلود ( که برخی از فقهای معاصر شیعه در قم اخیرا نسبت به آن هشدار دادند ) نبود . او هنرمندی را در این می دانست که با منطق رسول الله و دانش و عقلانیتی که بخش عمده اش را از او فرا گرفته بود ، به یاری خلق خدا بشتابد و تمام وقت خود را صرف خدمت رسانی مادی و معنوی به بندگان خدا (صرف نظر از مسلمان ، مسیحی ، یهودی و یا با هر عقیده ی دیگری) کند و این گونه زندگی مناسب را برای دیگران به ارمغان آورده و خدا و رسول و وجدان خویش را راضی گرداند .
  مگر این « روش علوی» چه مشکلی داشت که « روش صفوی» را جایگزین آن کرده ایم ؟ چرا ما به این جایگزینی رضایت داده و اختیار « فرهنگ دینی » مردم را به افراد نا آگاه و کم اطلاعی مثل روضه خوان ها و « مدّاحان » ( که امام علی ، آنان را شایسته ی خاک ریختن بر صورتشان می دانست ) تحویل داده ایم تا صرفا با انواع و اقسام افسانه پردازی ها و آوازها برفراز و فرود منازل و مساجد و تکایا مسلط شده و انواع دروغ های درشت و ریز را دائما تکرار کنند و مردم را به شنیدن و گفتن این دروغ ها عادت دهند و کلید همه ی گناهان ( دروغ ) را در این مکتب خانه های غیر رسمی ، رسما به دست پیر و جوان و کودک ، از زن و مرد بدهند و برخی رفتارهای نا معقول و مخالف شریعت را مرتکب شوند و بوالعجب جامعه ای به نام  محمد و علی و ائمه ی هدی (علیهم صلوات الله ) عرضه کنند که آبروی آنان را ببرد و عقلای جهان را به تقبیح دین و مذهب فراخواند ؟!!
  آیا در تمام مدت حضور ائمه ی اثنی عشر ، سابقه ای از برپایی مراسم عزاداری گسترده از سوی آنان برای سید الشهدا ء دیده می شود ؟ حتی در میان اصحاب شناخته شده ی آنان ، آیا چنین رسمی بوده است ؟
    آیا حسین بن علی (ع) را از رسول خدا (ص) و پدر بزرگوارش برتر می دانیم که برای ایشان بیش از یک دهه ( ودر بسیاری از جوامع مذهبی ، دو ماه محرم وصفر ) را به سیاه پوشیدن وعزاداری اختصاص می دهیم و برای رسول خدا و امیر مؤمنان ، یک تا سه روز عزاداری می کنیم ؟!! ( البته ممکن است این نقد باعث شود که از این به بعد ، کسانی پیدا شوند که برای این بزرگواران و سایر ائمه ی هدی نیز تمامی ایام باقی مانده ی سال را عزا بگیرند تا از این نقد در امان بمانند !!! ) .
    آیةالله خمینی در جواب برخی فقیهان که ادعای « مرسوم بودن خواندن مرثیه در حضور ائمه ی هدی علیهم السلام » را می کنند ، صراحتا می نویسد ؛ « ... لأنّ تلک المجالس المرسومة فی هذه الأعصار ، لم تکن معهودة قبل عصر الصّفویّة بهذاالرّواج ، و اما فی عصر الأئمّة (ع) و بعده الی مدّة مدیدة ، فلا شکّ فی عدم تعارف انعقادها رأسا ، فضلا عن التّغنّی فیها بمرآی و منظر المعصومین (ع) حتّی یکشف عدم الرّدع عن الجواز و الإستحباب = ... چرا که مراسم و مجالس ، به گونه ای که در قرون اخیره و اکنون رایج است، حقیقتا قبل از عصر صفویّه ، در این حد رایج و مرسوم نبود . و اما در زمان ائمه (ع) و مدت ها ی طولانی پس از آن ، تردیدی نیست که اساسا مجلسی برای مرثیه خوانی برپا نمی شد تا چه رسد به مرثیه خوانی با آواز های غنائی در حضور معصومین (ع) تا از عدم منع آنان، جواز یا استحباب غناء در مراثی ، کشف شود » . ( المکاسب المحرمة 1/ 223 ، چاپ مهر ، قم ) .
  اقرار ایشان در کتاب علمی و استدلالی خویش ( که بر تمامی اظهارات اجتماعی و سیاسی وی ترجیح دارد ) بر « عدم وجود مجالس عزا در عصر ائمه و سال های طولانی پس از آن » و « شدت رواج آن از عصر صفویّه » نشان می دهد که ادامه ی روش موجود ، نه تنها از نوع « تبعیت از سیره ی ائمه ی هدی (ع) » نیست ، بلکه مصداق آشکار « تبعیت از سیره ی صفویه » است .
  آیا این مطلب ، چیزی جز سخن مرحوم دکتر علی شریعتی در باره ی « تشیع علوی و تشیع صفوی » است ؟ آیا پیروان تشیع علوی نباید مسیر خود را تغییر دهند ؟! آیا عالمان دین ، خود را پیرو و حامی تشیع علوی نمی دانند ؟!!
  آیا این است رویکرد صحیح و مصداق « حمایت حماة الدّین » از « دین خدای رحمان و شریعت پیام آور رحمت » و مذهب « بزرگمردی که اشک یتیمان را می سترد و با آنان همبازی می شد تا لحظه ای از غم و رنجشان بیرون برده باشد » ؟!!
  آیا آقایان علماء دین ، در این خصوص وظیفه ای احساس نمی کنند ؟ آیا معتقدند که « حزن و اندوه » از نظر دینی مطلوب است ؟ آیا با تحقیق علمی به این نتیجه رسیده اند که وظیفه ی شیعیان، بسط فرهنگ عزاداری و حزن و اندوه است ؟ آیا از نظر علمی، پدیده ی حزن و اندوه را به نفع بشر در دنیا و آخرت ، ارزیابی می کنند که با حضور خود در این مجامع و گاه با دعوت و حمایت مادی و تبلیغی از این گونه افراد ، زمینه ی تسلط آنان بر فرهنگ دینی را فراهم می کنند ؟
  گمان نمی رود كه هيچ جامعه اي ترجيح تئوريك حزن و اندوه بر شادي را بپذيرد و آن را به عنوان مبناي علمي برگزيند . هر چند در مقام عمل و در طول تاريخ ، بسياري از جوامع ، برخلاف باورهای نظری خویش اقدام کرده اند و فرهنگ گسترش غم را برگزيده و متأسفانه افسردگي ، يأس ، دل مرده گي و انحطاط را بارها و بارها تجربه كرده اند.

  با امید به بازگشت همه ی مؤمنان به رویکرد شادی بخش شریعت محمدی (ص) و دوری گزیدن از فرهنگ غم بار کنونی و درخواست توفیق از بهترین رفیق .

  احمدقابل .......................تاجیکستان ......................... اسفند 1383 .......................... مارس 2005

هیچ نظری موجود نیست: