۱۳۸۳ دی ۲, چهارشنبه

به نام خدا
جناب آقای ...،سلام بر شما.
درپاسخ به پرسش شما،به اطلاع می رسانم؛
1- مســـأله ی « گرایش طبیعی درصد اندکی از آدمیان به همجنس » که بــرخی از روان شــناسان از آن به عنوان « واقعیتی غیر قابل انکار » یاد می کنند ، پیش از آنکه به اظــهار نظر شرعی متشرعان محتاج باشد، به اطلاع رسانی بیشتر درخصوص « فیزیولوژی این رفتار » احتیاج دارد . این اطلاع رسانی باید فارغ از داوری مثبت یا منفی مذهبی و اجتماعی و صرفا از نظر « کارشناسی علمی» در دو مجمع علمی روان شــناسی و روان پزشکی مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد و نتایج آن در اختیار مجتهدان و فقیهان قرار گیرد.
  البته لازم است به نظــریات روان شناسان مختلف دراین مسأله رجوع شود تا اگـر اجماع یا اخــتلاف نظری پدید آمد،همه از آن واستدلال علمی آن با خـبر شوند.قطعا درصورت رســیدن به اجماع علمی،نتایج آن برای همه مسئولیت آور خواهد بود و بر مجتهدان است که مبتنی بر آن نتایج،به تبیین حکم شرعی مسأله اقدام کنند.
2- با توجه به روند طبیعی نیاز جنسی بشر ،که گرایش عمومی به جنس مخالف است ، تردیدی نیست که گزایش به همجنس، امری غــیر طبیعی است. اگر ثابت شود که معــدودی از افراد ، طبیعتی متفاوت دارند،علی القاعده باید آن را نوعی بیماری جسمی و جنسی ارزیابی کرد که چاره ی آن نیز « درمان » است.
  بنا بر این باید جوامع علمی در پی درمان فیـزیکی اینــگونه افراد بر آیند و آن را همـچون انواع بیماری های طبیعی و ژنتیک یا اکتسابی بدانند که بدون هیچگونه تحقیر یا توهینی ، یا اقدام به تغییر جنسیت این افراد کنند و یا نیاز به همجنس را در آنان منـتفی کرده و گرایش به جنس مخالف را در ایشان تقویت کنند.
  طبیعی است که حساب این موارد را باید از تنوع طلبی های جنسی ورفتارهای غیر طبیعی و ضد اخلاقی شهوت رانان و کسانی که از روی اختیار به این سو گرویده اند، جدا کرد و همه را یکسان نباید پنداشت.
  گرچه با کمال تأسف، جهت گیری برخی مجامع غیر علمی غربی،مبتنی بر یکسان پنداری این دو مقوله و یا دفاع از همجنس گرایی اختیاری است.
  تردیدی نیست که سرشت بشر همــچون سایر موجودات ، مبتنی بر اعمال غریزه ی جنسی برای تولـــید نسل است و اگر میل و اشتهای جنسی در وجود او قرار نمی گرفت، امکان تداوم نسل از بین می رفت.این تمایل،با جهت گیری « گرایش به جنس مخالف » در وجود وی قرارگرفته است.گرچه این اشتها بسی فراوان تر از تأمین نیاز اصلی است و « لذت جنسی » نیز به عنوان« مطلوبی مستقل » مورد توجه بشر قرار گرفته است، ولی با توجه به تأمین این نیــــاز از طریق کاملا طبــــیعی گرایش به جنس مخالف، هــرگونه تمایل به « همجنس » ، گرایشی برخــــــلاف طبیعت وعلت غائی « اشتهای جنسی » است. بنابـــراین « اصل اولی عقلی » نیز در این مقوله ، عدم تأیید رویکرد همجنس گرایانه است.

3- درمتون روایی شیعه،روایاتی وجود دارند که از وجود چنین بیماری ای خبر می دهند . لازمه ی این متون ،پذیـرش طبیعت متـــفاوت این افراد است که نه تنها آن را پذیرفته است ، بلکه با توجه به دانش پــزشکی آن روزگاران،روش هایی برای درمان آنان نیز دراین اخبار،پیشنهاد شده است. البته در یکی از این روایات، توصیه شده است که این سخن را به آنان نگویید،چرا که ممکن است سبب سو ء استفاده شود.
  ظاهرا ،همین توصیه باعث سکوت فقهاء ودانشمندان شیعه دراین مورد شده است، ولی اکنون که مدعای برخی دانشمندان مبتنی بر« طبیعت متفاوت» عرضه شده ودر مجامع مختلف بر آن تأکید می شود،انکار این واقعیت( که ازقرنها پیش دربرخی کتب اربعه ی شیعه نوشته ومنتشر شده است و فقط محتاج دانش عربی و مراجعه ی پـــژوهشـــگران بوده است و می تواند به نفع اندیشه ی دینی باشــد و حتی می تواند راه حل عقلانی و علمی برای رفع این بیماری ارائه کند ) توجیهی ندارد.
  لازم به تذکر است که این متون درکتاب کافی (جلد 5 صفحات 549 تا 551  روایات شماره ی 2 ، 3 ، 6 ،7 ، 8 و 10) که مربوط به قرن چهارم هــــجری قمری است و  کتاب تهذیب (جلد 10 صفحه ی  52 ش 4 ) که در دهـــه های آعازین قرن پنجم نگاشته شده ، آمده است و پس از آن در مجامع روایی بــــزرگی مثل« وسایل الشیعة» به نقل از کتاب های یادشده ، چاپ و منتشر شده است.
4- اگر ثابت شـود که چنین واقعیتی وجود دارد ،عــــدالت خداوندی اقتضـــاء می کند که تاقبل از مداوای این بیماری ، حکم به « مالایطاق » نکند ، ولی کیست که توان  و طاقت آدمی در« صـــبوری ورزیدن » بر امیــال جنسی را بتواند انکار کند . البته نمی توان از لزوم صبوری ورزیدن  تا  آخـر عمر  و محـرومیت مطلق این افراد دفاع کرد و لازم است که راههایی برای درمان فوری آنان  از بودجه های عمومی ( بیت المال) درنظــر گرفته شود. در جوامع غیر مسئولی که به این مهم توجهی ازطرف مسئولان نمی شود ،اگر امکانات فردی بیماران جوابگـــوی درمان مورد  نظر نباشد ، راههایی برای برآوردن نیاز طبیعی آنان باید پیشنهاد شـود که در بدترین شرایط (شــرایط اضطراری) می توان از برخی راهها که در حالات طبیعی شرعا یا اخلاقا مجاز نیستند ( مثل خود ارضائی ) بهره گیرند و حتی المقدور از همجنس گرایی پرهیز کنند. این امر به منزله ی ترجیح و انتخاب گزینه ی بد در برابر گزینه ی بدتر است که مقتضای عقل و مورد توصیه ی شریعت اسلامی است .
5- اطمینان دارم که اگرکارشناسان علوم دینی تصـمیم به بازخوانی متون شریعت اسلامی بگیرند و خصوصا نسبت به روایاتی که بخاطر ناهمگونی با فــرهنگ زمانهای گذشـته ، از سوی پیشینیان مورد بی توجهی یا رویگردانی قـرار گرفته، توجه بیشتری اعمال کنند ، بسیاری از مشکلات امروز جوامع مذهبی ( که به تعارض با عقلانیت بشر امروز و نتایج بررسیهای مجامع علمی منجرشده است ) مرتفع خـــواهد شد و تعارضی بین زندگی مؤمنانه و التزام به مبانی علمی و عقــلانی بـشری پدیدار نخواهد شد ، ضمن آنــکه التزام به مبانی شریعت اسلامی ( که شریعتی عقلانی است) هیچگونه آسیبی نخواهد دید.

  با آرزوی سلامتی و شــادکامی بـرای شما و هــــمه ی انسان هایی که دل در گــــرو « علــم و اخــلاق » نهاده و به راهگشایی عقلانیت مبتنی بر علم و اخلاق « ایمان » دارند.

  خدا نگهدار.

     احمد قابل...................2/10/1383.......................22/12/2004................تاجیکستان

هیچ نظری موجود نیست: