۱۳۸۳ بهمن ۲۵, یکشنبه

پاسخ به چند پرسش ۲

پاسخ به چند پرسش ۲

درمورد یادداشتتان درباره ی حجاب که به پیوست ارسال کرده بودید ، ضمن تشکر از توجه شما ، نکاتی را یادآوری می کنم ؛

1- تردیدی نیست که تمامی احکام شرعی برای رسیدن به اهداف تکوینی و اخلاقی تشریع شده اند . قالب ها تا وقتی مورد تاکید شریعت اند که رسانای به آن مقاصد و اهداف باشند . مطمئنا با علم و اطلاع از عدم کارآیی راهکار مورد نظر ، اصرار بر بهره گیری از آن ، نامعقول و غیر منطقی و در نتیجه « نامشروع » است .

2- داستان پوشش بدن ( که در سده های اخیر با لفظ حجاب از آن یاد می شود ) ، تابعی از گزاره ی کلی پیشین و راهکاری برای رسیدن به « عفت و حیا ء » است که بهره ی اجتماعی آن در قالب « امنیت روانی و فیزیکی » و زمینه سازی برای « روحیه ی قانون گرایی در مناسبات جنسی » پدیدار می شود .

3- تمامی راهکار های الزامی عقلی یا نقلی ( قوانین الزامی ) در هر یک از اندیشه های الهی یا بشری ، در جهت تامین حداقل های لازم برای رسیدن به اهداف مورد نظرشان است . طبیعی است که راه برای تعالی و تکامل نباید بسته باشد وهرکس می تواند به سوی حد اکثرها حرکت کند ، ولی این حد اکثر ها همیشه باید اختیاری و استحبابی باشند و هیچ گاه مورد « الزام قانونی » قرار نگیرند . بنا بر این « حد اقل ها را باید مراعات کرد » چرا که عدم رعایت آن ها عملا و عقلا به « عدم تحقق اهداف » و یا دور شدن از آن ها می انجامد .
4- مبتنی براین برداشت ، گرچه ارزش نهایی « پوشش » اخلاقی و ایمانی است ، ولیحد اقل کاری که از متخلق و مومن خواسته می شود ( عقلا و نقلا ) این است که دور شدن از اهداف را ناروا بداند واز آن موکّدا پرهیز کند و برای رسیدن به حد اقل اهداف اخلاقی و ایمانی موکّدا تلاش کند . این امر منجر به الزام عقلی و نقلی در مورد « حد اقل پوشش در زن و مرد » شده است .

5- فقه و احکام شرعی ، فروع مقاصد و اهداف اخلاقی و باورهای ایمانی اند و تنها دلیل وجود آن ها ، رسیدن به حد اقل روابط انسانی است . بحث « جنسیت » و تفاوت های فیزیکی و روانی دو جنس مرد و زن ، یکی از زوایای این بحث فرعی است وبه عبارت دیگر « فرع الفرع » است و هیچ گونه اصالتی ندارد .

6- در آیات ( 30 و 31 سوره ی نور ) مربوط به « غض بصر = چشم ندوختن » آشکارا از تاثیر اخلاقی این توصیه ی قرآنی سخن به میان آمده است ( ذلک ازکی لهم ) و « تزکیه ی اخلاقی » را علت این توصیه قرار داده است . و در سایر آیات نیز به موارد مشابه اشاره شده است( ذلک اطهر لقلوبکم و قلوبهن = این برای پاکتر شدن قلب زنان و مردان است. 54 / احزاب ).

  به امید روزی که چشم و دل های پاک و روحیه های عفیف و رفتار منطبق با حیا ء ، چندان افزون گردد که بحث از مسائل فرعی به مسائل اصلی کشانده شود و متخلقان اهل ایمان ، در راه رشد و تعالی خویش و همه ی حق جویان بکوشند .

  با احترام و آرزوی شادی، نشاط و امید برای شما .

احمدقابل.............................23/11/83...........................تاجیکستان........................11/2/2005

 

به نام خدا

1- با توجه به تصریح روایات معتبره ( تهذیب 1/ 49 ش 80 و 1/ 51 ش 89 و 1/ 24 ش 7 و ... – کافی 3/19 ش 1 – استبصار 1/49 ش 2 – من لایحضره الفقیه 1/69 ش 158 ) نسبت به کفایت خشک کردن « بول » درتطهیر بدن از آن ، معلوم می شود که یکی از راههای پذیرفته شده ی شرعی برای تطهیر ، خشک کردن بول ( با هرچیزی که پاک باشد ، مثل دستمال کاغذی ) است ، اگر چه تطهیر آن با آب ( که مفاد روایات معتبره ی دیگری است ) بهتر است و شرعا مستحب است .
  البته مقدار حد اقل آبی که برای تطهیر با آب لازم است ، بسیار کمتر از چیزی است که در بیان فقهی رایج آمده است و ظاهرا به خاصیت « حلاّل بودن آب » توجه شده است ، به همین جهت از مقدار آبی به اندازه ی « دو برابر مقدار بول باقی مانده بر موضع »  و یا کمتر ، سخن به میان آمده است ( تهذیب 1/ 35 ش 32 – کافی 3/ 21 ش 8 و7 ، 3/20 ش 4 – من لایحضره الفقیه 1/ 69 ش 160 – استبصار 1/49 ش 1 ) .     
  مقتضای جمع بین روایات نیز « استحباب تطهیر با آب و کفایت خشک کردن بول » به عنوان قدر لازم برای تطهیر است ، خصوصا در جایی که دسترسی به آب ممکن نبوده و یا دشوار باشد.

2- از بررسی روایات ، چنین بر می آید که « عدّه » برای زنان پس از جدایی از همسران ( چه درعقد دائم یا موقت ) به منظور اطمینان یافتن از « عدم حمل » است. روایات متعدده و معتبره ای بر این مدعا دلالت می کنند . (من لایحضره الفقیه 3/513 ش 4799 – تهذیب 8/67 ش 141 – استبصار 3/337 و 338 ش 1 ، 2 و 3 ).
  بسیاری از فقهاء شیعه ، در خصوص مصادیق ذکر شده در روایات ، این حکم را پذیرفته و به آن فتوی داده اند ، هرچند از تعمیم آن به سایر مصادیق ( علیرغم تصریح روایات به علت حکم ) پرهیز کرده اند .
  بحث مفصل این مطلب و نتایج بسیار متفاوت آن با رویکرد رایج فقهی ، در این مختصر نمی گنجد و وقتی دیگر و زمانی بیشتر نیاز دارد تا زوایای مختلف آن کاویده شود .
  البته توصیه ی رعایت عده ی وفات ، برای زنی که در زمان عده ی رجعی بسرمی برد و شوهرش از دنیا می رود ، ظاهرا ناشی از محبوبیت رعایت احترامات عرفی است و دلالتی بر لزوم ندارد .
  بنا براین اگر از راه های مختلف و اطمینان آور ( که امروزه رواج دارد ) « علم به عدم حمل » حاصل شود ، مراعات « عدّه » لازم نیست و بلافاصله پس از جدایی، زن می تواند بادیگری ازدواج کند. همان گونه که برخی فقهای شیعه نیز تصریح کرده اند . ( ... و هی املک بنفسها حین یطلّقها ، ان شائت ان تتزوّج بغیره من ساعتها فعلت ذلک ... و کذلک من طلّق صبیّة لم تبلغ المحیض ، و ان کان قد دخل بها ... – شیخ مفید ، المقنعة /527 ) .

                               25/11/1383........................13/2/2005  


هیچ نظری موجود نیست: