درمورد عقل وشرع....
به نام خدا
درمورد نسبت عقل وشرع،پرسشهای گوناگونی مطرح شده که مهمترین آن « تبیین عقلانیت مورد نظر درمقوله ی عقل وشرع » است.
پیش از این درسخنرانیها ، پرسش وپاسخهای شفاهی وکتبی و برخی مقالات و یادداشت های منتشر شده در نشریات گوناگون، به بیان مقصود خویش از عقل وعقلانیت پرداخته ام که خلاصه ای از آن را برای اطلاع و تفاهم بیشتر با مخاطبان گرامی تکرار می کنم؛
1- فهم و درک آدمی از خود و تمامی پدیده های هستی (خواه در حد تصور صرف باشند یا به تصدیق رسیده و واقعیت یاحقیقت آنها پذیرفته شده باشند ) مبتنی برمیزان دانش نظری وتجربی اوست.
2- علم یا دانش ، به دو طریق برای بشر تأمین شده و می شود . به صورت جبلّی ( حضوری ) وبه صورت کسبی وتحصیلی.
3- علم(حضوری وحصولی) سرمایه ی عاقل است و « عقلانیت » به معنی « نسبت سنجی دائمی بین اجزاء این سرمایه برای رسیدن به بهره ی بیشتر » است . به تعبیر دیگر ؛ آنچه در تعریف « فکر » آمده است که « حرکتی ذهنی است به سوی مبادی ، و از مبادی به سوی مقصود ومراد » ( که مربوط به « علم حصولی » است ) به اضافه ی مجموعه ای از بدیهیات و اوّلیات (علم حضوری ) ، موجودیت « عقل » را تشکیل می دهند .
4- تمامی افراد بشر (جز مجانین) بهره مند ازعلم حضوری اند.بدیهی و اوّلی به علمی گفته می شود که احتیاجی به استدلال ندارد وهمه ی آدمیان با همه ی گوناگونی ها،بطور مساوی از آن بهره برده ومی برند.
5- در علوم اکتسابی،تفاوت های بسیاری بین آحاد بشر وجود دارد که منجر به نوسان شدید درک حقایق و واقعیات ( درمورد خود وتمامی پدیده های هستی ) شده ومی شود . مراتب علمی بالا و پایین افراد وملل، بی تردید درک متفاوتی برای آنان پدید آورده و فاصله هایی را سبب گردیده است.
تردیدی نیست که دراین وادی ( علم حصولی ) نیز مشترکات علمی بسیاری وجود دارند که سبب تفهیم وتفاهم آدمیان شده و درموارد گوناگونی به توافق عمومی بشرانجامیده است.گرچه این توافق،در علوم تجربی بیشتر نمایان شده ولی در علوم نظری نیز فراوان است.
6- عقلانیت در جوامع وافراد، مراتب ودرجات گوناگونی دارد که قابل انکار نیست،ولی از این گزاره نمی توان نتیجه گرفت که؛ بنا براین موجودیت « عقلانیت مشترک » یا « عقل مشترک » منتفی است.
7- با توجه به وجود « درک مشترک بشر » در دوحوزه ی علم حضوری وحصولی ، پدیده ای به عنوان « عقل یا عقلانیت مشترک » امری خیالی نیست،بلکه حقیقتی است که انکار آن عقلانی وعلمی نیست.
عقلانیت مشترک ، امری « حد اقلی » است وطبیعتا مزاحم اظهار نظر عقلای بشر با تفاوت های علمی آنان نخواهد شد.
به همین جهت، شریعت نیز فرصت یافته تا از میان نسخه های متفاوت عقلانی، گزینش کند وآنچه را برتر دانسته (خواه برتری نسبی باشد یا مطلق ) به صور گوناگون ( مستحب،واجب،مکروه یاحرام ) مطالبه کند و درمواردی که ترجیحی وجود نداشته، آن را « مباح » بشمارد.
درحقیقت،صاحبان شرایع مختلف، « دانش وحیانی» خویش را دراختیار بشر قرار داده وبا « تعلیم حکمت » به آنان،فرصت بیشتر ی را برای درک بهتر پدیده هافراهم کرده اند. به همین دلیل،خواستار عمل به مقتضای عقل وعلم بوده اند.
8- « اصالة الإباحة العقلیة » یک اصل کلامی است ونه یک مسأله ی « اصول فقهی ». این مطلب درپی پاسخ گویی به این پرسش اساسی است که ؛ « آیا انسان دراصل خلقت خویش واجد حق بهره برداری از توان طبیعی خویش (تمامی جوارح وجوانح خود)وسایر پدیده های هستی است یاممنوع التصرف است ؟ ».
دو رویکرد کلامی اصالة الإباحه واصالة الحظر ( که در فقه و اصول فقه نیز تأثیر گذار بوده است ) از ابتدای بحث های کلامی وجود داشته است. خوشبختانه اکثریت بیش از 90 درصدی متکلمان وفقهای شیعه ( در کنار معتزلیان از اهل سنت ) قائل به اصالة الإباحه بوده اند وچند نفری از شیعیان در گزینش یکی از این دو، مردد مانده وتوقف کرده اند( شیخ مفید وشیخ طوسی).فقط اخباریون از شیعه وگروه اندکی از اصولیین آنها واکثریت قریب به اتفاق اشاعره از اهل سنت قائل به « اصالة الحظر» (اصالة المنع) بوده اند.
شرح مفصلی دراین باره توسط فقیه ومتکلم بزرگ شیعه درقرن چهارم وپنجم هجری قمری ،سید مرتضی،درکتاب « الذریعة الی اصول الشریعة » ارائه شده است .( این رویکرد های کلامی را درمقاله ای با عنوان « مبانی نظری حقوق فطری» به سمینار بین المللی حقوق بشر سال 1382 دانشگاه مفید قم ارائه کردم ودر سخنرانی خود در همایش یاد شده به پرسشهایی درمورد آن پاسخ گفتم که متن آن مقاله درکتاب مقالات این سمینار عرضه شده است ).
تأثیر این بحث کلامی دراصول فقه،به رویکرد هایی چون «اصالة البرائة، اصالة الاحتیاط و اصالة الإشتغال» و اصول عملیه ی دیگری منجر شده است. یعنی رویکرد های کلامی سه گانه، رویکرد های اصولی وفقهی مناسب با هریک را اقتضاء کرده ومی کند.
آنچه باعث تأسف عمیق فقیهانی چون آیة الله مطهری درمورد رویکرد فقهی رایج فقیهان شیعه شده است، عدم پایبندی اکثریت فقیهان به مبانی کلامی خود ( اکثریت شیعه ) و تحت تأثیر مبانی کلامی اشاعره واخباریین قرارگرفتن آنان بوده است.
9- « شریعت عقلانی » دعوت مجدد از فقیهان شیعه و اهل سنت برای بازگشت به مبانی کلامی شیعه و معتزله است. دعوتی که از آنان التزام به مبانی خود را درفقه طلب می کند .
وحشت از بازنگری در بیش از 80 درصد احکام فقهی (که لازمه ی بازگشت به مبانی است ) و در برخی اظهارات فقیهان دیده می شود،نمی تواند مجوزی برای ادامه ی این مسیر غیر قابل دفاع باشد. اگر امروزه به جایی رسیده ایم که فاصله ی بسیاری از احکام شرعی با فطرت بشری را شاهدیم ،هیچ دلیلی جز ادامه ی مسیر استنباط واجتهاد ، بر اساس رویکرد غیر فطری « اصالة الحظر » ندارد .
برزمین ماندن امر « اصلاح » و عدم پالایش شریعت از « تحریف غالین، ابطال مبطلین و انتحال جاهلین » در چند قرن گذشته که عملا به تسلط فرهنگ « دل بستگان جاهل » و تأثیر گذاری « آنانی که درصدد باطل کردن شریعت اند » و یا « با غلوّ و گزافه گویی ، شریعت را از جایگاه طبیعی اش خارج کرده اند » انجامیده است ،هیچ دلیلی جز کوتاهی درانجام وظیفه ی عقلی و شرعی از سوی متولیان شریعت در قرون متمادیه نداشته است. گرچه نمی توان فرد خاصی را متهم کرد ، ولی اجمالا از وضع موجود به عدم انجام مسئولیت ها پی می بریم .
10- شریعت عقلانی دعوت به بازخوانی متون معتبره ی شریعت مبتنی بر مبانی عقلی وشرعی است . در این مسیر باید برخی مبناهای ثانوی ( اصول فقهی ) را مبتنی بر مبانی اولیه قرار داد و از « ناهماهنگی احکام شریعت » که اکنون به فراوانی وجود دارد ، به شدت پرهیز کرد و از آن فاصله گرفت.
نگاه « مجموعه ای » به احکام شرعی بقدری مغفول مانده که مرحوم آیةالله محمد باقر صدر در کتاب خود « اقتصادنا » وادار به اقرار شده وبرخلاف فتاوی فقهی خود توصیه می کند وعذری که می آورداین است که؛ «فتاوی فقهی،مربوط به عمل فردی مسلمانان است ولی در طرح مکتب اقتصادی،باید به مجموعه ای از احکام متناسب و هماهنگ باهم توجه کنیم تا انسجام طرح حفظ شود ».
کسی نمی پرسد که؛ « کدامین مجوز شرعی یا عقلی برای صدور احکام فقهی نا هماهنگ در مسائل فردی مسلمانان وجود دارد که در احکام اجتماعی مدعی عدم وجودش شده و به ضرورت هماهنگی رسیده اید ؟ ». آیا این امر ناشی از رویکردی ناصواب نیست .
هیچ کس در تلاش ، صداقت و تقوای علماء سلف تردیدی ندارد ولی آیا می توان از این ارزش و احترام ، به عدم نقد علمی واخلاقی آراء وعملکرد ها رسید ؟ ویا به لزوم پیروی از روشی رسید که به عدم کار آیی و عدم صحت آن پی برده ایم ؟
11- شریعت عقلانی مدعی است که متون معتبره ی شرعی بسیاری وجود دارند که به دلیل عدم سازگاری با فرهنگ پیشیــنیان ، مورد بی توجهی علمی و عملی فقها ء گذشته قرار گرفته و اصطلاحا از آن « اعراض » شده است . این متون با رویکردهای عقلانی بشر در عصر حاضر کاملا هماهنگ اند . با توجه به « حق انتخاب و ترجیح نصی خاص از نصوص متعارضه » برای همه ی مسلمانان ومجتهدان، وترجیح نصوص منطبق با فرهنگ زمانه از سوی فقهای پیشین ، توجه به این « متون مغفول » وترجیح آنها بر دیدگاهها ی پیشینیان لازم وضروری است وعدم توجه به نظریاتی که مبتنی براعتنای به این روایاتند،توجیه علمی ندارد.
12- باتوجه به حضور پیام آوران نامدار الهی وصاحبان شرایع آسمانی و عدد کثیری از انبیاء الهی درتاریخ زندگی بشر ( که اکثریت فوق العاده ای از آنان مأمور به عدم معرفی خود به عنوان پیامبر بوده اند وبه عنوان حکماء ودانشمندان وافراد عاقل عادی درجوامع مختلف بشری حضورداشته اند )،تردیدی نیست که عقلانیت موجود بشر درعصر حاضر،بشدت تحت تأثیر آموزه های وحیانی انبیای الهی است . با رحلت نبی خاتم (ص) پروژه ی ارسال پیامبران (حجج ظاهری) به اتمام رسیده است ودور اعتماد به عقل عرفی وعلمی(که خواه ناخواه متأثر از آموزه های وحیانی است) فرا رسیده است.
« ختم نبوت » خود شاهدی صادق بر صحت ادعای « لزوم اتکای به عقلانیت بشری » در عصور متأخره است. البته معلوم است که ادعای « عقل محض » با تفاسیر غیر الهی آن، چه بهره ای از حقیقت دارد !! ولی نباید تردیدی در «حجیت عقلانیت مشترک بشری» داشت.
13- عقلانیت مشترک بشری و شریعت ، حوزه های مستقل خود را دارند ، ولی این استقلال« مطلق » نیست، بلکه نسبی است و نافی تأثیر وتأثر « عقل و وحی » نیست. شناخت حوزه ی مستقل عقل ،برای کشف حوزه ی حضور شریعت لازم است.
عقلانیت مشترک،دردوبعد مثبت ومنفی حضور خود را به بشر تحمیل می کند . در بعد مثبت ؛ « هرچه عقلانیت جمعی بشر ، لزوم انجام یاترک آن را یادآور ی کند، شرع نیز لزوما باید به آن فرمان دهد» . دربعد منفی؛ « اگر درمواردی با گوناگونی رویکرد های عقلانی بشرمواجه شدیم،شریعت درمحدوده ای که اجماع برغیر عقلانی بودن راهکارها وجود نداشته باشد،حق گزینش وترجیح خواهد داشت، ولی در هرچیزی که اجماع بر غیر عقلانی بودن آن وجود دارد ، امکان تخلف برای شریعت وجود نخواهد داشت و لزوما باید از آن پرهیز کند ».
14- من به عنوان فردی که از نظریه ی « شریعت عقلانی » دفاع می کنم، هرگونه احتمال خطا درمورد اندیشه های خویش را منتفی ندانسته وپیوسته خودرا محتاج نقد وراهنمایی اهل نظر می دانم. من پژوهشگری هستم که برای فهم واقعیت و رسیدن به حقیقت تلاش می کنم و در این وادی همه ی نقایص « انسان متوسط » را دارم ومدعی کشف مطلب جدیدی نیستم.در آنچه عرضه کرده ومی کنم ،اگر بهره ای ازحقیقت وجود داشته باشد، نتیجه ی زحمات اساتید گرامی ،امکانات عمومی مردمی که هزینه ی تحصیل وزندگی دوران تحصیل وتحقیق را برایم فراهم کردند و جامعه ی پرسشگری است که می خواهد بیشتر بداند تا آگاهانه گزینش کند.
مطالبی که تاکنون عرضه شده،عمدتا تولیداتی است که دربیش از پانزده سال فعالیت پژوهشی، به آن رسیده ومکرّرا آنها را مورد بحث وبررسی علمی قرار داده ام. تقریبا تمام این مواضع نظری را درمجامع دانشگاهی،حوزوی و در نشست های عمومی در ایران طرح کرده وبه پرسشهای متعدد و انتقادات گوناگون پاسخ داده ام وبرای برخی از این دیدگاه ها به دادگاه ویژه ی روحانیت (درزمان بازداشت) نیز توضیح داده ام.
علت عدم نشر کتبی آن، صبوری ورزیدن و تلاش برای رسیدن به هدفی بود که با کمال تأسف هنوز درحسرت رسیدن به آن مانده ام.
من معتقدم که « مشکل اصلی اندیشه ی دینی،فردگرایی افراطی ونبودن روحیه ی کار جمعی از یک سو وبی ارزش شمردن نقش دانشمندان علوم انسانی(باهمه ی گستردگی آن) درکشف مقصود خدای سبحان و صاحب شریعت (ص) از سوی دیگر است ».
به عبارت دیگر؛ عدم رویکرد جمعی درتولید اندیشه ی دینی و تک ساحتی بودن دیدگاه های عالمان دینی، دو آفت عمده ی اندیشه های دینی و شرعی است.
برای رفع و دفع این آفات ،درپی تأسیس موسسه ای علمی بودم که گروههای مختلف علوم انسانی را درخود جمع کرده و در کنار متکلمان ومفسران وفقیهان برای تولید اندیشه بنام شریعت و دین قرار دهد تا پس از مشورت و بررسی های کارشناسانه درهمه ی گروه های مرتبط با موضوع ، اقدام به نشر مطالب کند و اگر ابهامی را نمی زداید، ابهامی نزاید.
ولی افسوس وصد افسوس که نه حاکمان اقتدارگرا در ایران ،چنین جایگاهی را برمی تافتند ونه رفیقان راهی یافتم که خطر فوق العاده ی اظهار نظر برخلاف نظریات رایج را بجان بخرند و ...
گمان بردم که این مؤسسه ، اگر درمحیطی آزاد تر و با امنیت و امکانات بیشتر از ایران ( که لزوما باید خارج از دار الإسلام ظاهری باشد ) ایجاد شود ،شاید با انتقال برخی مجتهدان حوزوی معتقد به شریعت عقلانی وتأمین کادر آکادمیک از نیروهای موجود درخارج از ایران،بتوان بر این مشکلات تاریخی غلبه کرد و چهره ی حقیقی شریعت را درحد فهم وتوان ، نمایان کرد. امری که هنوز درحد آرزو مانده والبته دراین راه به فضل خدا امیدوارم.
اما گذر عمر وبی خبربودن از میزان مهلتی که خالق کریم برایم درنظر گرفته واحتمال عدم وفای این مهلت با مقصد ومقصود وصبوری بیش از ده سال برای رسیدن به وضعیت مطلوب که نوعی اتمام حجت با خود ودیگران بود، وادارم کرد که با تأمل لازم ، پا در وادی نشر مکتوب یافته های فردی خویش گذارم و همچنان منتظر فراهم آمدن شرایط مطلوب برای تولید جمعی اندیشه های دینی وشرعی بمانم ،که گفته اند:« آب دریا را اگر نتوان کشید...و المیسور لایترک بالمعسور » .
15- از دوستان و مخاطبان گرامی می خواهم که مطلب« عقل و احساس» را که در همین وبلاگ ( شریعت عقلانی ) عرضه شده است را مورد مطالعه قرار دهند . به امید خدا ، بزودی متن مقاله ی بلند « فقه، کارکردها و قابلیت ها » را در همین وبلاگ قرار خواهم داد که نقش زیادی در کشف چند و جون این رویکرد دارد .
از تمامی مخالفان و منتقدان منصف و موافقان پرسشگر که ابهامات سخن مرا مورد نقد و پرسش قرارداده وامکان این پاسخ را فراهم آوردند،صمیمانه سپاسگزارم وبرای همگان از خدای بزرگ آرزوی سلامت،شادی وتوفیق را دارم.
احمد قابل.........................29/10/1383.............................تاجیکستان.........................18/1/2005
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر